Perdic | شرایط معامله | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (5 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	terms of trade U	شرایط معامله

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	conditions of sale U	شرایط اساسی معامله
Other Matches

	bargained U	معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
	bargaining U	معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
	bargain U	معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
	bargains U	معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
	dynamic condition U	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
	synoptic situation U	شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
	package deal U	معامله کلی معامله چکی
	package deals U	معامله کلی معامله چکی
	futures goods U	کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
	fradulent conveyance U	معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
	second best theory U	نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
	conditions U	شرایط
	terming U	شرایط
	terms U	شرایط
	termed U	شرایط
	term U	شرایط
	the conditions U	شرایط ان
	qualifies U	واجد شرایط
	light conditions U	شرایط نور
	ball game U	شرایط وضعیت
	qualify U	واجد شرایط
	conditions U	شرایط اوضاع
	implied terms U	شرایط تلویحی
	implied terms U	شرایط ضمنی
	initial condition U	شرایط اولیه
	eligible U	واجد شرایط
	liner terms U	شرایط خط کشتیرانی
	conditions of use U	شرایط کاربرد
	standard temperature and pressure U	شرایط استاندارد
	suitable conditions U	شرایط مناسب
	usual conditions U	شرایط معمول
	marginal conditions U	شرایط نهائی
	normal temperature and pressure U	شرایط متعارفی
	terms of payment U	شرایط پرداخت
	normal temperature and pressure U	شرایط استاندارد
	terms of trade U	شرایط مبادله
	necessary conditions U	شرایط لازم
	mutual terms U	شرایط متقابل
	makings U	شرایط لازم
	qualified U	واجد شرایط
	given conditions U	شرایط معلوم
	given conditions U	شرایط معینه
	average conditions U	شرایط عادی
	average conditions U	شرایط متوسط
	ballistic conditions U	شرایط بالیستیکی
	boundary conditions U	شرایط حدی
	boundary conditions U	شرایط مرزی
	requirements of the credit U	شرایط اعتبار
	credit terms U	شرایط اعتبار
	working conditions U	شرایط کار
	ball games U	شرایط وضعیت
	condition of readiness U	شرایط امادگی
	conditions of contract U	شرایط قرارداد
	conditions of purchase U	شرایط خرید
	delivery terms U	شرایط تحویل
	ambient conditions U	شرایط محیطی
	dis qualified U	فاقد شرایط
	no bed of roses <idiom> U	شرایط سختوبد
	final cinditions U	شرایط فینال
	final cinditions U	شرایط پایانی
	tight spot <idiom> U	شرایط سخت
	existing circumstances U	شرایط موجود
	bona fide U	واجد شرایط
	Russian roulette <idiom> U	شرایط پرخطر
	equilibrium conditions U	شرایط تعادل
	emergency conditions U	شرایط اضطراری
	fair play U	شرایط برابر
	tropical condition U	شرایط گرمسیری
	actude conditions U	شرایط حاد
	actude conditions U	شرایط شدید
	admission requirements U	شرایط پذیرش
	adverse factors U	شرایط نامساعد
	conference terms U	شرایط کنفرانس
	disadvantage U	شرایط نامساعد
	standard temperature and pressure U	شرایط متعارفی
	payment terms U	شرایط پرداخت
	qalified U	واجد شرایط
	shipping terms U	شرایط حمل
	qualifications U	شرایط لازم
	disadvantages U	شرایط نامساعد
	requirements U	شرایط لازم
	plateau U	شرایط پایا
	plateaus U	شرایط پایا
	standard condition U	شرایط استاندارد
	plateaux U	شرایط پایا
	spring conditions U	شرایط بهاری
	stability conditions U	شرایط ثبات
	qualification U	وضعیت شرایط
	standard conditions U	شرایط متعارفی
	terms and conditions U	ضوابط و شرایط
	second order conditions U	شرایط ثانوی
	settlement terms U	شرایط پرداخت
	sufficient conditions U	شرایط کافی
	settlement terms U	شرایط تسویه
	terms of shipment U	شرایط حمل
	present conditions U	شرایط فعلی
	qulifications U	واجد شرایط
	conditions of (the) competition U	شرایط رقابت
	competitive conditions U	شرایط رقابت
	competition conditions U	شرایط رقابت
	qualification U	واجد شرایط
	conditions U	مقررات و شرایط اسبدوانی
	bend U	شرایط خمیدگی زانویی
	investigation of foundation conditions U	تحقیق شرایط شالوده
	entry group U	گروه واجد شرایط
	ineligibility U	فقدان شرایط لازم
	possessing the necessary qualifications U	واجد شرایط لازم
	turn the tables <idiom> U	عوض کردن شرایط
	feudatory U	تابع شرایط تیول
	tight squeeze <idiom> U	شرایط سخت تجاری
	provisions of a contract U	شرایط قرار داد
	through the mill <idiom> U	تجربه شرایط مشکل
	to impose conditions U	با شرایط سنگین بارکردن
	qualify for U	واجد شرایط بودن
	qualificatory U	واجد شرایط کننده
	make a difference <idiom> U	شرایط را عوض کردن
	quantifying U	واجد شرایط شدن
	quantify U	واجد شرایط شدن
	tenders conditions U	شرایط عمومی مناقصه
	other things being equal U	اگر شرایط دیگررابرابربگیریم
	ineligible U	فاقد شرایط لازم
	terms and conditions of the credit U	ضوابط و شرایط اعتبار
	volcanism U	شرایط و خصوصیات اتشفشانی
	unqualified U	فاقد شرایط لازم
	meets U	مطابق شرایط بودن
	qualified U	واجد شرایط لازمه
	meet U	مطابق شرایط بودن
	machining requirments U	شرایط براده برداری
	support conditions U	شرایط تکیه گاهی
	quantifies U	واجد شرایط شدن
	quantified U	واجد شرایط شدن
	second order conditions U	شرایط مرتبه دوم
	circumstance U	شرایط محیط اهمیت
	it does not s. the condition U	واجدان شرایط نیست
	qualified U	دارای شرایط لازم
	eligible U	واجد شرایط مطلوب
	trucks U	معامله
	trucked U	معامله
	treament U	معامله
	negotiation U	معامله
	negotiations U	معامله
	transactor U	معامله گر
	truck U	معامله
	trucking U	معامله
	transactions U	معامله
	truckman U	معامله گر
	penny worth U	معامله
	bargained U	معامله
	dealing U	معامله
	sell U	معامله
	selling U	معامله
	sells U	معامله
	transaction U	معامله
	bargain U	معامله
	bargaining U	معامله
	bargains U	معامله
	Are you prepared to accept my conditions? U	حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
	restructures U	شرایط وام را عوض کردن
	loan conversion U	تجدید نظر در شرایط وام
	debt rescheduling U	تجدید نظر در شرایط وام
	disqualify U	فاقد شرایط لازم دانستن
	desirability U	درجه تمایل شرایط مطلوب
	ceteris paribus U	ثابت بودن سایر شرایط
	disqualifies U	فاقد شرایط لازم دانستن
	disqualifying U	فاقد شرایط لازم دانستن
	However difficult the circumstances [are] , ... U	هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
	disqualified U	فاقد شرایط لازم دانستن
	restructure U	شرایط وام را عوض کردن
	restructured U	شرایط وام را عوض کردن
	time utility U	بهره گیری از شرایط زمانی
	entry group U	واجدین شرایط تخصصی شغلی
	come into one's own <idiom> U	به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
	reasonableness of terms in contract U	معقول بودن شرایط قرارداد
	fall back U	سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
	climate for growth U	شرایط لازم برای رشد
	ligting conditions U	شرایط روشنایی نسبتهای نور
	get in the swing of things <idiom> U	به شرایط جدید عادت کردن
	size up <idiom> U	بسته به شرایط ،برانداز کردن
	credit sale U	اعتبار در معامله
	retorsion U	معامله به مثل
	transaction on change U	معامله در بورس
	hedgehoggy U	سخت معامله
	invitation to treat U	دعوت به معامله
	fictitious transaction U	معامله صوری
	trade in for U	معامله کردن
	forward purchase U	معامله سلف
	private treaty U	معامله خصوصی
	to take U	معامله قماری
	spot transaction U	معامله نقدی
	forward dealing U	معامله به وعده
	to make a market of U	معامله کردن
	short sale U	معامله سلف
	merchantable U	قابل معامله
	object of transaction U	مورد معامله
	do business U	معامله کردن
	unauthorized transaction U	معامله فضولی
	unconscionable bargain U	معامله نامعقول
	strike a bargain U	معامله کردن
	truckage U	مبادله معامله
	not negotiable U	غیرقابل معامله