Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electronic
U
شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
networking
U
شرکت یا شخصی که در تنظیم و طراحی شبکه متخصص است
electronic
U
پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
battery integration end radar display
U
وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
electro optics
U
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
spoofer
U
در رهگیری هوایی یعنی دشمن از وسایل فریب الکترونیکی یا تاکتیکی استفاده میکند
rack
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racked
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracks
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked
U
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
fireworker
U
متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
banks
U
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank
U
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
hardwired logic
U
تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
tactician
U
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians
U
متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert
U
هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
solid-state
U
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
f.drss
U
جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber
U
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers
U
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
electronic office
U
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
ebam
U
Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
electronic element
U
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
radiologists
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
electronic
U
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
whitest
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
electrosensitive printer
U
چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
e mail
U
علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
rhinologist
U
متخصص
expert
U
متخصص
specialists
U
متخصص
experts
U
متخصص
adhoc
U
متخصص
au fait
U
متخصص
specialist
U
متخصص
stylists
U
متخصص مد
stylist
U
متخصص مد
geriatrician
U
متخصص
geriatrist
U
متخصص
skilled
U
متخصص
osteopathist
U
متخصص
expert
U
متخصص کارشناس
computer specialist
U
متخصص کامپیوتر
computer professional
U
متخصص کامپیوتر
geophysicists
U
متخصص ژئوفیزیک
journeyman
U
کارگر متخصص
outrebound
U
متخصص ریباند
climatologist
U
متخصص اب وهوا
ceramist
U
متخصص سفالگری
ceramicist
U
متخصص سفالگری
ophlhalmologist
U
متخصص چشم
media specialist
U
متخصص رسانه ها
hydrologist
U
متخصص اب شناسی
hydropathist
U
متخصص اب درمانی
cost accountant
U
متخصص ارزیابی
geophysicist
U
متخصص ژئوفیزیک
journeymen
U
کارگر متخصص
pomologist
U
متخصص میوه
theologians
U
متخصص الهیات
experts
U
متخصص کارشناس
e. advice
U
نظر متخصص
theologian
U
متخصص الهیات
hygienist
U
متخصص بهداشت
gas man
U
متخصص گاز
hygeist
U
متخصص بهداشت
financial e.
U
متخصص مالی
skilled witness
U
شاهد متخصص
skilled workers
U
کارگران متخصص
theolog
U
متخصص الهیات
proficient
U
حاذق متخصص
cambist
U
متخصص ارز
anaesthetist
U
متخصص بیهوشی
economist
U
متخصص اقتصاد
technicians
U
متخصص تکنیسین
technicians
U
متخصص فنی
technician
U
متخصص تکنیسین
an expert accountant
U
حسابدار متخصص
actuary
U
متخصص بیمه
clinicians
U
متخصص بالینی
actuaries
U
متخصص بیمه
financiers
U
متخصص مالی
algebraist
U
متخصص جبرومقابله
clinician
U
متخصص بالینی
artillerist
U
متخصص توپخانه
electricians
U
متخصص برق
specialist engineering
U
مهندس متخصص
electrician
U
متخصص برق
aurist
U
متخصص گوش
economists
U
متخصص اقتصاد
neurologist
U
متخصص اعصاب
skilled
U
متخصص تخصصی
technician
U
متخصص فنی
toxicologist
U
متخصص زهرشناسی
financier
U
متخصص مالی
linguists
U
متخصص زبان شناسی
criminologist
U
متخصص جرم شناسی
osteopaths
U
متخصص بیماریهای استخوان
linguist
U
متخصص زبان شناسی
gastronomist
U
متخصص غذای لذیذ
exodontist
U
متخصص دندان کشی
osteopath
U
متخصص بیماریهای استخوان
etymologist
U
متخصص علم صرف
etymologer
U
متخصص علم اشتقاق
notionalist
U
متخصص علوم نظری
pediatrician
U
پزشک متخصص اطفال
metllurgist
U
متخصص ذوب فلزات
hardware specialist
U
متخصص سخت افزار
botanists
U
متخصص گیاه شناسی
hellenist
U
متخصص فرهنگ یونان
internist
U
متخصص داروهای درونی
statisticians
U
امارگر متخصص فن احصائیه
statistician
U
امارگر متخصص فن احصائیه
herpetologist
U
متخصص خزنده شناسی
histologist
U
متخصص بافت شناسی
competent
U
فنی متخصص کاردان
horticulturist
U
متخصص عمل باغبانی
botanist
U
متخصص گیاه شناسی
jurists
U
متخصص حقوق خصوصی
gynaecologist
U
متخصص امراض زنانه
municipalist
U
متخصص درامور شهرداری
geodesist
U
متخصص علم مساحی
educationist
U
متخصص اموزش و پرورش
educationists
U
متخصص اموزش و پرورش
gerontologist
U
متخصص امراض پیری
otologist
U
متخصص امراض گوش
gynecologist
U
متخصص بیماریهای زنان
beautician
U
متخصص ارایش وزیبایی
beauticians
U
متخصص ارایش وزیبایی
neuropathist
U
متخصص ناخوشیهای عصبانی
grammarians
U
متخصص دستور زبان
metallurgists
U
متخصص ذوب اهن
metallurgist
U
متخصص ذوب اهن
ideologist
U
متخصص علم تصور
scientific manpower
U
نیروی انسانی متخصص
obstetricians
U
پزشک متخصص زایمان
branch qualified officer
U
افسر متخصص رستهای
data entry specialist
U
متخصص داده دهی
therapeutist
U
متخصص درمان شناسی
data base specialist
U
متخصص پایگاه داده
cutman
U
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
anatomist
U
متخصص علم تشریح
taxonomist
U
متخصص طبقه بندی
obstetricians
U
متخصص زایمان قابله
syphilologist
U
طبیب متخصص کوفت
obstetrician
U
پزشک متخصص زایمان
acoustician
U
متخصص علم شنوایی
pyrotechnist
U
متخصص اتش بازی
jurist
U
متخصص حقوق خصوصی
grammarian
U
متخصص دستور زبان
psychopathist
U
متخصص ناخوشیهای دماغی
diagnostician
U
متخصص تشخیص مرض
dermatologist
U
متخصص امراض پوست
obstetrician
U
متخصص زایمان قابله
tp perfect oneself in an art
U
در فنی متخصص شدن
political economist
U
متخصص علم ثروت
cosmetologist
U
متخصص ارایش وزیبایی
astrophysicist
U
متخصص فیزیک نجومی
majoring
U
مهاد متخصص شدن
majored
U
مهاد متخصص شدن
cosmographer
U
متخصص کیهان شناسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com