English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
enterprise network U شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
reticulum U شیردان جانور نشخوار کننده ساختمان شبکهای
puddles U از بین بردن ساختمان دانهای در خاکهای سنگین
puddle U از بین بردن ساختمان دانهای در خاکهای سنگین
barbette U تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
garboard U پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
gentilitial U تیرهای
sectarian U تیرهای
denominational U تیرهای
spandrel beams U تیرهای محیطی
semaphores U تیرهای راهنما
angle-post U [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
carpenter's Gothic U [تیرهای چوبی سقف]
field arrow U تیرهای تیراندازی صحرایی
concrete joist shaker U ویبراتور تیرهای بتنی
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
column caelata U [ستون با تیرهای مزین شده]
number of rounds U تعداد تیرهای شلیک شده
dependency U [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
trabeation U ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
uprights U تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
trabeated U ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
nimbostratus U ابرهای گسترده ضخیم و تیرهای با ارتفاع کم
coach-house U ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
civil engineering contractor U مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
intertie U تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
popinjay shooting U کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی
hematin U ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
religioner U شخص مذهبی یا دین دار عضو تیرهای از راهبان
sighting shot U تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
aileron station U فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
paulian U عضو تیرهای از نصاراکه بخدابودن عیسی عقیده نداشتند
reticular U شبکهای
lacy U شبکهای
retiary U شبکهای
grillage foundation U پی شبکهای
lattice bridge U پل شبکهای
lake0dwelling U که درزمانهای پیش ازتاریخ روی تیرهای درته دریافرومی کرد
grid U سیخ شبکهای
grid chart U نمودار شبکهای
reticular formation U ساخت شبکهای
formatio reticularis U ساخت شبکهای
network structure U ساختار شبکهای
grill U سیخ شبکهای
plexiform U شبکهای شبیه رگ
grills U سیخ شبکهای
grilling U سیخ شبکهای
interstitial U درون شبکهای
grids U سیخ شبکهای
cellular structure U ساختار شبکهای
reticular membrane U غشاء شبکهای
pole U چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
poles U چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
karaite U عضو تیرهای ازیهودکه تنهانص توریه راقبول دارند....یعنی خوانندگان
palafitte U خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
double shell constraction U ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotunda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure U ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
rotundas U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil U شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
rotonda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
constructional feature U ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
interstitial atom U اتم درون شبکهای
interstitial compound U ترکیب درون شبکهای
interstitial hydride U هیدرید درون شبکهای
raster display U صفحه نمایش شبکهای
raster image processor U پردازشگر تصویر شبکهای
centralized network configuration U ساختار شبکهای متمرکز
parallel trussed girder U تیر شبکهای موازی
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
reticular activating system U دستگاه فعال ساز شبکهای
columnar and trabeated U [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
calf's tongue U [برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی]
base shear U نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
character map U شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
despotic network U شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
ascending reticular activating system U دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
accross the slope system U شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
aras U system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
decentralized computer network U شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
lan U شبکهای که ترمینالها و قط عات مختلف آن در فاصله کمی از هم قرار دارند.
star network topology U شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
universal roll U برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
campus network U شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
synchronous U شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
OCE U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک شی و فایل میدهد
homogeneous computer network U شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
hierarchical communications system U روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
opens U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
distributing U شبکهای که در آن هر گره به عنوان سرور ذخیره سازی فایل ها یا چاپگر به کار می رود
distributes U شبکهای که در آن هر گره به عنوان سرور ذخیره سازی فایل ها یا چاپگر به کار می رود
open U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
opened U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
distribute U شبکهای که در آن هر گره به عنوان سرور ذخیره سازی فایل ها یا چاپگر به کار می رود
isochronous network U شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
platform U نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
platforms U نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
gert U technique review &evaluation graphicalروشی برای فرموله کردن وارزیابی سیستمها با استفاده از یک مشی شبکهای
wide area network U شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
lieu U بجای
per pro U بجای
vice- U بجای
instead of U بجای
in the room of U بجای
in return for U بجای
vice U بجای
in payment of U بجای
in his stead U بجای او
in lieu of U بجای
in exchange for U بجای
vices U بجای
vises U بجای
Instead of you U بجای تو
to pass for U قلمدادشدن بجای
instead of celebrating U بجای جشن
he succeeded his father U بجای پدرنشست
quid pro quos U بجای عوض
quid pro quo U بجای عوض
in somebody's place U بجای کسی
elsewhere U بجای دیگر
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
stead U بجای بعوض
instead U بجای اینکه
in place of U بجای درعوض
for U بجای از طرف
on your marks U فرمان بجای خود
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
O.K. U اصط لاحی که بجای
back to your seats U برگردید بجای خود
impersonify U بجای شخص گرفتن
instead of the other way around U بجای برعکس این
were i in his skin U اگر بجای او بودم
instead of vice versa U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
take your mirks U فرمان بجای خود
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
hierarchical communications system U شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
multidrop circuit U شبکهای که ارتباط بین چندین ترمینال و کامپیوتر مرکزی را فراهم میکند ولی نه مستقیما بین ترمینالها
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
heavy lift U حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com