English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
upswing U سیر صعودی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ascensional U صعودی
ascendant U صعودی
ascending U صعودی
increasing cost U هزینههای صعودی
hoisting power U نیروی صعودی
ascending chromatography U کروماتوگرافی صعودی
upward trend U روند صعودی
scansorial U صعودی بالارونده
upward mobility U تحرک صعودی
ascending sort U جورکردن صعودی
upward tendency U گرایش صعودی
ascending order U ترتیب صعودی
increasing function U تابع صعودی
ascending sort U مرتب سازی صعودی
law of increasing return U قانون بازده صعودی
acroscopic U متوجه به بالا صعودی
ascending reticular activating system U دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
aras U system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bears U داشتن
to hold a meeting U داشتن
relieves U داشتن
have U داشتن
own U داشتن
owning U داشتن
bear U داشتن
want U کم داشتن
bear U در بر داشتن
bears U در بر داشتن
owned U داشتن
lacks U کم داشتن
lacked U کم داشتن
having U داشتن
doubts U شک داشتن
doubting U شک داشتن
possessing U داشتن
to be feverish U تب داشتن
doubted U شک داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
wanted U کم داشتن
doubt U شک داشتن
lack U کم داشتن
lackvt U کم داشتن
intercommon U داشتن
possesses U داشتن
possess U داشتن
relieving U داشتن
to have U داشتن
to go hot U تب داشتن
to hold U داشتن
relieve U داشتن
redolence U بو داشتن
to possess U داشتن
to have possession of U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
owns U داشتن
abominated U تنفر داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
correspond U رابطه داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
imply U دلالت داشتن
corresponded U رابطه داشتن
abominate U تنفر داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
tolerate U طاقت داشتن
bestowon U ارزی داشتن
to hold [to have] U نگه [داشتن]
belong U تعلق داشتن
belonged U تعلق داشتن
bipolarity U داشتن دو قطب
belongs U تعلق داشتن
to be afraid [of] U ترس داشتن [از]
possessing U در تصرف داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerating U طاقت داشتن
implies U دلالت داشتن
bear on U نسبت داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaising U بستگی داشتن
amativeness U دوست داشتن
scooting U سرعت داشتن
believe U گمان داشتن
implying U دلالت داشتن
believed U گمان داشتن
scooted U سرعت داشتن
believes U گمان داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
play-acting U نقش داشتن
play-acted U نقش داشتن
play-act U نقش داشتن
play-acts U نقش داشتن
tolerated U طاقت داشتن
liaise U رابطه داشتن
scoots U سرعت داشتن
liaise U بستگی داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaised U بستگی داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
contradicted U تناقض داشتن با
contradict U تناقض داشتن با
liaises U رابطه داشتن
liaises U بستگی داشتن
liaising U رابطه داشتن
deserve U استحقاق داشتن
possesses U در تصرف داشتن
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
stick up U برجستگی داشتن
dehydrate U پسابش داشتن
dispateh U گسیل داشتن
dubitate U شک داشتن تردیدکردن
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
retain U نگاه داشتن
expects U چشم داشتن
expecting U چشم داشتن
expected U چشم داشتن
expect U چشم داشتن
keeps U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
bode U دلالت داشتن
limps U سکته داشتن
limping U سکته داشتن
limped U سکته داشتن
limp U سکته داشتن
nettles U رنجه داشتن
nettle U رنجه داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
craves U اشتیاق داشتن
craved U اشتیاق داشتن
crave U اشتیاق داشتن
execrate U مکروه داشتن
dubitation U گمان شک داشتن
dubitation U تردید داشتن
have butterflies in one's stomach U دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach U اضطراب داشتن
eloign U دورنگاه داشتن از
trepan U تمایل داشتن
to be thirsty U اشتیاق داشتن
bode U شگون داشتن
possess U در تصرف داشتن
resembled U شباهت داشتن
resemble U شباهت داشتن
differs U فرق داشتن
differing U فرق داشتن
differed U فرق داشتن
differ U فرق داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
disguised U نهان داشتن
disguise U نهان داشتن
resembles U شباهت داشتن
resembling U شباهت داشتن
exist U وجود داشتن
hankers U اشتیاق داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com