English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parpen U سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inartistically U بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
if he has found it U اگر ان را پیدا کرده باشد
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
advanced pawn U پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
springer U قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
croppy U کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
votaress U زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
white elephants U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
white elephant U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
aces U رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
The victim had done nothing to incite the attackers. U شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین [مجرمین] را تحریک کرده باشد.
atole U جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
no matter how he has done it U هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster U ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
totalitarianism U سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
neologisms U واژه تراشی
neologism U واژه تراشی
rationalization U دلیل تراشی
shaping U صفحه تراشی
shaves U ریش تراشی
redressing U باز تراشی
neolalia U واژه تراشی
shaved U ریش تراشی
shave U ریش تراشی
neographism U نویسه تراشی
stone work U جایگاه سنگ تراشی
moon knife U چاقوی پوست تراشی
shaving U اصلاح صورت تراشی
crandall U چکش سنگ تراشی
To raise difficulties . To creat obstacles. U اشکال تراشی کردن
grainer U تیغ پشم تراشی
blocking-out U قلم سنگ تراشی
bush-hammered U ابزار سنگ تراشی
razor U تیغ صورت تراشی
razors U تیغ صورت تراشی
pullery U کارگاه پوست تراشی
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
granulating hammer U تیشه سنگ تراشی
sculpture U پیکر تراشی سنگتراشی کردن
statuary U مجسمه ساز هیکل تراشی
carver U قلم سنگ تراشی سازنده
sculptures U پیکر تراشی سنگتراشی کردن
sophistry U زبان بازی برهان تراشی
sculpture in miniature U پیکر تراشی کوچک اندام
salient U نمایان
ostensible U نمایان
sensible U نمایان
seeming U نمایان
visible U نمایان
kevel U چوب یکنوع تیشه برای سنگ تراشی
detection U نمایان سازی
feats U فتح نمایان
feat U فتح نمایان
rousing U نمایان رایج
standaway U نمایان بر بدن
egregious U برجسته نمایان
dominant U نمایان عمده
libration of the moon U جنبش نمایان ماه
sensibly U بطور نمایان یا محسوس
gallery hit or stroke U ضربه یاضربت نمایان
peer U نمایان شدن بنظررسیدن
peering U نمایان شدن بنظررسیدن
peered U نمایان شدن بنظررسیدن
geste U کار نمایان هم صحبت
gest U کار نمایان هم صحبت
he smells of oil U اثارمطالعه از او نمایان است
visible U نمایان قابل رویت
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
detects U کشف کردن نمایان ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
actimeter U نمایان ساز [جنبش بدن]
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
bubble horizon U افق نمایان از زیر ابر
featured U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
relictoin U پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
feature U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
NCR paper U نوشته هم روی کاغذ نمایان میشود
features U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
featuring U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
parietal U دیواری
walls U دیواری
wall U دیواری
murals U دیواری
mural U دیواری
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
chimney U بخاری دیواری
intermural U میان دیواری
wall tie U بست دیواری
hangings U کاغذ دیواری
covered forge U کوره دیواری
transparency U اسلاید دیواری
transparencies U اسلاید دیواری
fire place U بخاری دیواری
fire grate U اجاق دیواری
grates U بخاری تو دیواری
grated U بخاری تو دیواری
sconce mirror U ایینه دیواری
grate U بخاری تو دیواری
fire side U بخاری دیواری
extra-mural U فرا دیواری
bank U کرانه دیواری
banks U کرانه دیواری
wall hanging U تزئینات دیواری
wall paper U کاغذ دیواری
side board U میز پا دیواری
frescoes U نقاشی دیواری
wall mounting cabinet U قفسه دیواری
rung U پله ی دیواری
murals U نقش دیواری
chimneys U بخاری دیواری
murals U نقاشی دیواری
wall socket پریز دیواری
wall mounted switch U کلید دیواری
wall painting U نقاشی دیواری
mural U نقش دیواری
mural U نقاشی دیواری
fresco U نقاشی دیواری
wallpaper U کاغذ دیواری
socket [wall socket] پریز دیواری
outlet box U جعبه دیواری
point [wall socket] [British] پریز دیواری
electrical outlet U پریز دیواری
affiche U اعلان دیواری
power outlet U پریز دیواری
wallpapers U کاغذ دیواری
wall clock ساعت دیواری
paper hangings U کاغذ دیواری
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
lean-to proof U بام سینه دیواری
wallpaper adhesive U چسب کاغذ دیواری
witch hazel U موچسب پیچک دیواری
lean to roof U بام سینه دیواری
pitch and toss U بازی بیخ دیواری
wall sockets U پریز های دیواری
inclosure U چهار دیواری حصار
electrical outlets U پریز های دیواری
electric sockets U پریز های دیواری
paper hanger U کاغذ دیواری چسبان
power outlets U پریز های دیواری
fractable U [کتیبه دیواری سنتوری]
tablature U نقاشی دیواری یا سقفی
paper stainer U سازنده کاغذهای دیواری
to batter awall U کوبیدن یافروریختن دیواری
countermure U دیواری که برای پشتیبان دیواردیگربسازند
wallpapers U با کاغذ دیواری تزئین کردن
gas bracket U لوله دیواری که دارای گازسوزباشد
wallpaper U با کاغذ دیواری تزئین کردن
The clock has stopped. U ساعت دیواری خوابیده است
to panel a wall U دیواری را تخته کوبی کردن
paperhanger U کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
The clock is fast (gaining). U ساعت دیواری تند کار می کند
dykes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
krantz U خاره هایی که دیواری ازانهادرست شود
to peck down a wall U دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
frameworks U استخوان بندی قالب چهار دیواری
framework U استخوان بندی قالب چهار دیواری
dikes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
Does this clock keep good time? U این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
hanging U [فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
cuckoo clocks U ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
This is a self - winding clock . U این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
cuckoo clock U ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
branch cutoff U دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
libration U جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com