Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ballast
U
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breccia
U
جوش خرده سنگی
stela
U
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stele
U
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
toward
U
درراه
enroute
U
درراه
on the way
U
گلوله درراه است
He laid down his life in the service of his country .
U
عمرش را درراه خدمت به وطن صرف کرد
lay over
<idiom>
U
به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
lithoprint
U
با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
She is handicapped by her age . Her age stands in her way .
U
سنش مانع کار او است ( مانعی درراه اوست )
dribble
U
خرده خرده پیش بردن
dribbling
U
خرده خرده پیش بردن
dribbles
U
خرده خرده پیش بردن
dribbled
U
خرده خرده پیش بردن
sipping
U
خرده خرده نوشی
sip
U
خرده خرده نوشی
sips
U
خرده خرده نوشی
sipped
U
خرده خرده نوشی
ponderousness
U
سنگینی
ponderosity
U
سنگینی
ponderance
U
سنگینی
massiness
U
سنگینی
demureness
U
سنگینی
slowness
U
سنگینی
graveness
U
سنگینی
heaviness
U
به سنگینی
heavily
U
به سنگینی
gravity
U
سنگینی
weightiness
U
سنگینی
gravitation
U
سنگینی
weight
U
سنگینی
gravitas
U
سنگینی
ponderously
U
سنگینی
drowsihead
U
سنگینی خواب
absolute gravity
U
سنگینی مطلق
avoirdupois
U
سنگینی وزن
lethargy
U
سنگینی رخوت
overweight
U
سنگینی زیاد
deadweight
U
سنگینی وزن
hypacusia
U
سنگینی گوش
specific weight
U
سنگینی ویژه
traffic density
U
سنگینی شد امد
queasiness
U
سنگینی خوراک
overweight
U
سنگینی کردن
hypacousia
U
سنگینی گوش
a hefty bill
U
صورتحساب سنگینی
lb
U
سنگینی مسکوکات راسنجیدن
barology
U
علم ثقل یا سنگینی
mass of maneuver
U
سنگینی حرکات یکان
drowsiness
U
کسالت یا سنگینی خواب
lbs
U
سنگینی مسکوکات راسنجیدن
There was a heavy fall of snow (snow-fall).
U
برف سنگینی بارید
profoundness
U
سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
absolute specific gravity
U
سنگینی ویژه مطلق
metronome
U
بکارمیرود
metronomes
U
بکارمیرود
A big load was taken off my back.
U
بار سنگینی از دوشم برداشته شد
Lead is a heavy metal.
U
سرب فلز سنگینی بارید
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن
U
هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
The crime lies heavily on his conscience.
U
جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
it pulls its weight
U
نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
drag
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to weigh down
U
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
hyphens
U
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
corn popper
U
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
hyphen
U
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
sienna
U
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
blacktop
U
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
tick
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
capital expenditure
U
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
flat boat
U
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
corporale
U
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
pergameneous
U
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
metonym
U
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
law french
U
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
kieselguhr
U
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
jacob's staff
U
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
knick knack
U
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
esparto
U
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
metamer
U
جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
stoney
U
سنگی
lithic
U
سنگی
lithoid
U
سنگی
petrolsal
U
سنگی
petrous
U
سنگی
equiponderance
U
هم سنگی
stony
U
سنگی
clapper bridge
U
پل سنگی
barrier reef
U
سد اب سنگی
rock fill dam
U
سد سنگی
monolithic
U
تک سنگی
petrean
U
سنگی
line drawings
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mopping
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
forth
U
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
line drawing
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
pullicate
U
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
kino
U
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
amulet
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
mopped
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
fearnought
U
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
mops
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
forrel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
hep
U
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
noughts and crosses
U
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
amulets
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
forel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
sprag
U
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
herbicide
U
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicides
U
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
tallow
U
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
tape line
U
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
ballast
U
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
catgut
U
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
palmyra
U
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
macedoine
U
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
gimbals
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
eudiometer
U
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
fumigant
U
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
eolith
U
اسکله سنگی
concretion
U
سنگی شدن
bracket
U
کژ پشت سنگی
autography
U
چاپ سنگی
stonework
U
ساختمان سنگی
lithograph
U
چاپ سنگی
lithographs
U
چاپ سنگی
rock salt
U
نمک سنگی
Stone Age
U
پارینه سنگی
cordon
U
ازاره سنگی
cordons
U
ازاره سنگی
lithography
U
چاپ سنگی
stone work
U
کار سنگی
stone lining
U
پوشش سنگی
stone lining
U
روکش سنگی
layer of rock
U
لایه سنگی
polyantography
U
چاپ سنگی
Lantern-cross
U
صلیب سنگی
lithographic print
U
چاپ سنگی
layer of rock
U
طبقه سنگی
mesolithic
U
میانه سنگی
paleolithic
U
پارینه سنگی
gabion
U
تور سنگی
rock wash
U
پوشش سنگی
paleolithic
U
دیرینه سنگی
catapult
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
puncheon
U
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
gimbal ring
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
palmitic
U
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
catapulting
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
snowdrift
U
تره تیزک سنگی
aggregate
U
کلوخه مصالح سنگی
dutch stonewall
U
دیوار سنگی هلندی
basaltic stratum
U
لایه سیاه سنگی
snowdrifts
U
تره تیزک سنگی
pertrosal bone
U
استخوان سنگی یاحجری
stone ballast
U
مصالح شکسته سنگی
columnar basalt
U
ستونهای سیاه سنگی
checkstone
U
گیره سنگی کوهنوردی
weather moulding
U
سنگی که اب باران راردمیکند
calcify
U
اهکی یا سنگی کردن
boulder well
U
چاه قلوه سنگی
bed rock ledge
U
لایه سنگی کف بستر
slingshot
[American E]
U
تیر و کمان سنگی
catapult
[British E]
U
تیر و کمان سنگی
aggregates
U
کلوخه مصالح سنگی
en delit
U
میل ستون سنگی
hard pan
U
قشر سنگی شده
stoning
U
سنگ میوه سنگی
stone
U
سنگ میوه سنگی
stones
U
سنگ میوه سنگی
lithography
U
روش چاپ سنگی
parcel paper
U
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
milk of magnesia
U
مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
cellulose nitrate
U
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
marking ink
U
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
photolighograph
U
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
obelisks
U
ستون هرمی شکل سنگی
high cross
U
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
obelisk
U
ستون هرمی شکل سنگی
dry mansory
U
[دیوار سنگی خشکه چین]
greybeard
U
کوزه سنگی برای باده
stone work
U
ساختمان سنگی بنایی با سنگ
Celtic cross
U
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
aguilla
U
[ستون هرمی شکل سنگی]
dripstone
U
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
stonewall formation
U
اسکلت پیادهای دیوار سنگی
aggregate cement ratio
U
نسبت مواد سنگی به سیمان
bulb angle
U
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
hermes
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
herm
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
lithoidal
U
دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com