English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outwork U سفارش به بیرون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
indent U سفارش
indents U سفارش
indenting U سفارش
order U سفارش
reference U سفارش
enjoinment U سفارش
enjoins U سفارش کردن به
order U دستور سفارش
trial order U سفارش ازمایشی
order for goods U سفارش کالا
order format U قالب سفارش
conditional order U سفارش مشروط
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
enjoining U سفارش کردن به
enjoined U سفارش کردن به
asking and ordering U درخواست و سفارش
call the shots <idiom> U سفارش دادن
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
order U سفارش دادن
purchase order U سفارش خرید
processing of the order U انجام سفارش
send away for U سفارش دادن
place an order U سفارش دادن
ordering U سفارش دهی
enjoin U سفارش کردن به
engaged U سفارش شده
modification order U سفارش اصلاحی
indenting U سفارش دادن
indents U سفارش دادن
indent U سفارش دادن
blanket order U سفارش کلی
letter of recommendation U سفارش نامه
acknowledgement of order تایید سفارش
commendation U سفارش تقدیر
factory order U سفارش ساخت
back order U سفارش معوق
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
to book something U چیزی را سفارش دادن
bespeak U ازپیش سفارش دادن
indent U سفارش درخواست کردن
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
re order U سفارش دوم باره
reorder U دوباره سفارش دادن
dispatch order U سفارش حمل سریع
reorder point U نقطه سفارش مجدد
reorder level U سطح سفارش مجدد
reorder interval U زمان بین دو سفارش
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
order U دستور دادن سفارش
indent U سفارش رسیده از خارج
indenting U سفارش رسیده از خارج
indents U سفارش درخواست کردن
engages U از پیش سفارش دادن
indents U سفارش رسیده از خارج
ordered U سفارش داده شده
engage U از پیش سفارش دادن
custom-made U سفارش داده شده
order processing time U زمان انجام سفارش
order time U زمان سفارش کالا
indenting U سفارش درخواست کردن
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
lead time U زمان انجام سفارش
outwork U سفارش به خارج از شرکت
custom made U سفارش داده شده
order processing time U مدت انجام سفارش
open indent U سفارش خرید باز
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
order U سفارش دادن تنظیم کردن
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
order U سفارش دادن کالا یا جنس
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
canvassing U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
standing order U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
computerised ordering systems U سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
order U سفارش دادن دستور دادن
extra terrestrial U بیرون از
without U بیرون
forth of U بیرون از
efferent U بیرون بر
off the track U بیرون
outward bound U بیرون رو
outside appearance U بیرون
out door U بیرون
without U بیرون از
out of U بیرون از
outsides U بیرون
outside U بیرون
out <adv.> U بیرون
external U بیرون
away U بیرون از
outdoor U بیرون
out-of- U بیرون از
abroad U بیرون
out <adv.> U به بیرون
away U بیرون
from the outside U از بیرون
from out of town U از بیرون [از]
outed U بیرون از
out U بیرون از
externals U بیرون
from outside U از بیرون [از]
outwith [Scotish E] <adv.> U بیرون [از]
bakkat U به بیرون
out [of] <adv.> U بیرون [از]
outside [of] <adv.> U بیرون [از]
forth U بیرون از
out- U بیرون از
Manchester-Kashan U فرش کاشانی-انگلیسی [این نوع فرش به سفارش شهر منچستر در کاشان بافته می شده و پشم آن تماما از نوع مرینوس استرالیایی بوده است.]
extrauterine U بیرون زهدانی
fire out U بیرون کردن
extruder U بیرون اور
faubourg U بیرون شهر
fire out U بیرون انداختن
to fire out U بیرون کردن
to fire out U بیرون انداختن
flick kick U ضربه با بیرون پا
vent U بیرون دادن
extrorse U بیرون برگشته
extroversion U برگشتگی به بیرون
vented U بیرون ریختن
vented U بیرون دادن
extrusion U بیرون زدن
venting U بیرون ریختن
venting U بیرون دادن
vents U بیرون ریختن
vent U بیرون ریختن
vents U بیرون دادن
extrusion U بیرون امدن
extrusive U بیرون اندازنده
extra physical U بیرون ازقواعدطبیعی
extra cranial U ازجمجمه بیرون
bear out U بیرون دادن
draw out U بیرون کشیدن از
outflows U بیرون ریزی
efferent U رگ بیرون بر وابران
effuse U بیرون ریختن از
egestion U بیرون ریزی
ejaculatory U بیرون اندازنده
ejection U بیرون رانی
ejection U بیرون اندازی
deferent U بیرون برنده
outgoing U بیرون رونده
clamp U بیرون کشیدن
draw U بیرون کشیدن
beyond d. U بیرون از حدوصف
beyond one's vision U بیرون ازحدبینایی
astir U بیرون از بستر
bring off U بیرون بردن
clamps U بیرون کشیدن
clamping U بیرون کشیدن
clamped U بیرون کشیدن
ejector U بیرون کننده
ejector U بیرون انداز
exhalent U بیرون دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com