Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
water table
U
سطح ابهای زیر زمین
water tables
U
سطح ابهای زیر زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dumb well
U
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
hydrography
U
نقشه برداری از ابهای روی زمین
hydrology
U
گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
hydrothermal
U
وابسته به عمل ابهای گرم درپوسته زمین
intrapermafrost water
U
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
suprapermafrost
U
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
Other Matches
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
upwellings
U
ابهای بالارود
inshore water
U
ابهای ساحلی
surplus water
U
ابهای مازاد
surplus water
U
ابهای اضافی
ground water
U
ابهای زیرزمینی
spill water
U
ابهای اضافی
territorial waters
U
ابهای ساحلی
table waters
U
ابهای معدنی سر سفره
overflow
U
ابهای اضافی لبریزی
tail drain
U
نهرچه ابهای مازاد
high seas
U
ابهای برون مرزی
high seas
U
ابهای بین المللی
overflows
U
ابهای اضافی لبریزی
lentic
U
وابسته به ابهای راکد
groundwater
U
ابهای زیر زمینی
hydrogeology
U
بررسی ابهای زیرزمینی
hydrology
U
بررسی ابهای سطحی
overflowed
U
ابهای اضافی لبریزی
coastel low
U
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
balneology
U
مبحث استحمام در ابهای گرم
littoral law
U
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
piloting
U
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
inland rules
U
مقررات حرکت در ابهای داخلی
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
hydro statics
U
علم شار وموازنه ابهای ساکن
halophile
U
موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
salinometer
U
الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
this earthly round
U
زمین
ground line
U
خط زمین
soils
U
زمین
earths
U
زمین
earth
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
soil
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
terrain
U
زمین
soiling
U
زمین
earthing
U
زمین
acres
U
زمین
grass roots
U
کف زمین
cinder tracks
U
زمین دو
acre
U
زمین
land
U
زمین
geodetically
U
زمین
globe
U
زمین
floor
U
کف زمین
floored
U
کف زمین
floors
U
کف زمین
grazes
U
زمین
tellus
U
زمین
cinder track
U
زمین دو
grazed
U
زمین
graze
U
زمین
fields
U
زمین
ground
U
کف زمین
real estate
U
زمین
floor
U
کف زمین
ground
U
زمین
lackland
U
بی زمین
rooter
U
زمین کن
domains
U
زمین
land n
U
زمین
domain
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
norland
U
زمین
fielded
U
زمین
aerospace
U
جو زمین
globes
U
زمین
ground
U
: زمین
field
U
زمین
neutral earth
U
زمین خنثی
oblique compartment
U
زمین مورب
profile line
U
نیمرخ زمین
variable terrain
U
زمین متغیر
earthquakes
U
زمین لرزه
variable terrain
U
زمین دوعارضه
occident
U
مغرب زمین
waste land
U
زمین موات
predial or prae
U
وابسته به زمین
nutation
U
اهتزاز زمین
veld
U
زمین مرغزار
original ground
U
زمین طبیعی
boggy
U
زمین باطلاقی
playing court
U
زمین بازی
orbit of the earth
U
مدار زمین
open country
U
زمین باز
voltage to ground
U
ولتاژ زمین
volleyball court
U
زمین والیبال
vital ground
U
زمین حیاتی
veldt
U
زمین مرغزار
playground
U
زمین بازی
playgrounds
U
زمین بازی
landed
U
زمین دار
key terrain
U
زمین حساس
surveyor
U
زمین پیما
surveyors
U
زمین پیما
earthquake
U
زمین لرزه
pronely
U
روبه زمین
to go to grass
U
زمین خوردن
broken ground
U
زمین ناهموار
mixed graze
U
توام زمین
broken country
U
زمین دوعارضه
broken country
U
زمین مضرس
breaking into the ground
U
فرورفتن در زمین
to send to grass
U
زمین زدن
border land
U
زمین مرزی
protective earthing
U
زمین محافظ
mid court
U
وسط زمین
cadastral survey
U
ممیزی زمین
to kiss the ground
U
زمین بوسیدن
change court
U
تعویض زمین
champaign
U
زمین مرتفع
certificate of land
U
قباله زمین
midfield line
U
خط میانی زمین
center stripe
U
خط میانی زمین
center line
U
خط وسط زمین
center line
U
خط میانی زمین
public d.
U
زمین خالصه
barren land
U
زمین لم یزرع
banquette
U
زمین بلند
mool
U
زمین خشک
natural ground
U
زمین طبیعی
abuttals
U
زمین مجاور
abuttals
U
زمین همسایه
abuttals
U
زمین سرحدی
auger
U
زمین سوراخ کن
abuttal
U
زمین مجاور
vantage ground
U
زمین سرکوب
above the earth
U
در روی زمین
unplayable
U
زمین نامناسب
alkali earth
U
زمین قلیایی
alkaline earth
U
زمین قلیایی
badland
U
زمین لم یزرع
bad soil
U
زمین سست
backfall
U
زمین خوردگی
axis of earth
U
محور زمین
touch line
U
خط کناری زمین
artificial ground
U
زمین مصنوعی
touchline
U
خط کنار زمین
underground water
U
اب درون زمین
above the earth
U
بالای زمین
grounding
U
ایجاد زمین
My birthday falls on a Staurday.
U
جشن زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com