Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mal de mer
U
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trekking
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
vertigo
U
سرگیجه
dizziness
U
سرگیجه
giddiness
U
سرگیجه
tripped
U
مسافرت مسافرت کردن
trip
U
مسافرت مسافرت کردن
trips
U
مسافرت مسافرت کردن
vertiginous
U
دچار سرگیجه
mind-boggling
U
سرگیجه آور
gid
U
سرگیجه گوسفند و امثال ان گیج
It wI'll eventually pay off.
U
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
U
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
foregone conclusion
U
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
hyperventilation
U
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
touring
U
مسافرت
toured
U
مسافرت
tour
U
مسافرت
travels
U
مسافرت
locomotion
U
مسافرت
tours
U
مسافرت
journey
U
مسافرت
journeyed
U
مسافرت
journeys
U
مسافرت
journeying
U
مسافرت
traveled
U
مسافرت
travel
U
مسافرت
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
hitchhike
U
مسافرت مفتی
dromomania
U
جنون مسافرت
river trip
U
مسافرت رودخانه ای
jaunts
U
مسافرت کوچک
visit
U
مسافرت معاینه
visited
U
مسافرت معاینه
visits
U
مسافرت معاینه
trip ticket
U
بلیط مسافرت
passport
U
اجازه مسافرت
peregrinations
U
مسافرت دور
walkabout
U
مسافرت پیاده
passports
U
اجازه مسافرت
peregrination
U
مسافرت دور
walkabouts
U
مسافرت پیاده
royal progress
U
مسافرت شاهانه
jaunt
U
مسافرت کوچک
campaigns
U
مسافرت درداخل کشور
holiday at the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
yachting
U
مسافرت با قایق تفریحی
holiday by the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
travelogues
U
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
U
سخنرانی درباره مسافرت
campaigning
U
مسافرت درداخل کشور
campaigned
U
مسافرت درداخل کشور
campaign
U
مسافرت درداخل کشور
all-expense tour
U
مسافرت بسته بندی
package holiday
U
مسافرت بسته بندی
package tour
U
مسافرت بسته بندی
travelogs
U
سخنرانی درباره مسافرت
churchills v to moscow
U
مسافرت چرچیل به مسکو
train journey from ... over ... to ...
U
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
camels
U
مسافرت کردن باشتر
camel
U
مسافرت کردن باشتر
trip ticket
U
برگه اجازه مسافرت
traversabel
U
سخنرانی درباره مسافرت
trial trip
U
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
port
U
مامن مبدا مسافرت
sailed
U
مسافرت با قایق بادی
sail
U
مسافرت با قایق بادی
sailings
U
مسافرت با قایق بادی
Get ready for the journey(trip)
U
برای مسافرت حاضر شو
To travel night and day .
U
شب وروز مسافرت کردن
riding
U
گردش و مسافرت لنگر گاه
We have a long journey before us .
U
مسافرت طولانی در پیش داریم
foy
U
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
roadability
U
راهواری قابل مسافرت در جاده
waybill
U
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
commutes
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
I have a short trip ahead.
U
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
commuted
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
passenger mile
U
طول راه مسافرت به حسب میل
commuting
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
itinerate
U
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
astronautics
U
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
I travel tomorrow
[afternoon]
.
U
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
stow away
U
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
flying
U
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
road test
U
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
How long does the crossing take?
U
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
command sponsored dependent
U
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
traveling fellowship
U
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
decisions
U
نتیجه
harvests
U
نتیجه
harvested
U
نتیجه
decision
U
نتیجه
inconclusive
U
بی نتیجه
to no purpose
U
بی نتیجه
affect
U
نتیجه
thanks to.....
U
در نتیجه
harvest
U
نتیجه
upshot
U
نتیجه
payoffs
U
نتیجه
payoff
U
نتیجه
indeterminate
U
بی نتیجه
outcomes
U
نتیجه
outcome
U
نتیجه
inferences
U
نتیجه
abortive
U
بی نتیجه
run into
<idiom>
U
نتیجه
thanks
U
در نتیجه
consequence
U
نتیجه
resultful
U
پر نتیجه
sequitur
U
نتیجه
sequent
U
نتیجه
of no issue
U
بی نتیجه
sequela
U
نتیجه
affects
U
نتیجه
inference
U
نتیجه
outgrwth
U
نتیجه
outgrowth
U
نتیجه
whereupon
U
که در نتیجه ان
ineffective
U
بی نتیجه
effect
U
نتیجه
effected
U
نتیجه
effecting
U
نتیجه
consequences
U
نتیجه
result
U
نتیجه
afterclap
U
نتیجه
educt
U
نتیجه
eduction
U
نتیجه
conclusion
U
نتیجه
conclusions
U
نتیجه
effectless
U
بی نتیجه
rest
U
نتیجه
rests
U
نتیجه
ineffectual
U
بی نتیجه
frustrated
U
بی نتیجه
products
U
نتیجه
product
U
نتیجه
resulting
U
نتیجه
resulted
U
نتیجه
in the sequel
U
در نتیجه
ineffetual
U
بی نتیجه
growth
U
نتیجه
issueless
U
بی نتیجه
inconseqential
U
بی نتیجه
inconsecutive
U
بی نتیجه
growths
U
نتیجه
inconsequent
U
بی نتیجه
consequent
U
نتیجه
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
denouements
U
نتیجه نمایش
dTnouements
U
نتیجه نمایش
deducing
U
نتیجه گرفتن
search result
U
نتیجه جستجو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com