English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (4314 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
Other Matches
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
joint stock U سرمایه مشترک
enterprises U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
investments U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
investment function U تابع سرمایه گذاری
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری القائی
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
financial investment U سرمایه گذاری مالی
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
deposits U سرمایه گذاری کردن
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
deposit U سرمایه گذاری کردن
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
funded U سرمایه گذاری کردن
fund U سرمایه گذاری کردن
net investment U سرمایه گذاری خالص
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
national investment U سرمایه گذاری ملی
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
invest U سرمایه گذاری کردن
invested U سرمایه گذاری کردن
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
share holding U سرمایه گذاری در سهام
invests U سرمایه گذاری کردن
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری کردن
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
subscribers U مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber U مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint U نیروهای مشترک عملیات مشترک
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
subscriber's line U خط مشترک
joint U مشترک
sensed U حس مشترک
held in common U مشترک
commonalities U مشترک
commonality U مشترک
senses U حس مشترک
sense U حس مشترک
common user U مشترک
participants U مشترک
commoners U مشترک
party lines U خط مشترک
participant U مشترک
common U مشترک
party line U خط مشترک
commonest U مشترک
conjoint U مشترک
subscriber U مشترک
subscribers U مشترک
intercommon U حق مشترک
coinsurance U بیمه مشترک
joint resolution U تصمیم مشترک
joint staff U ستاد مشترک
combined publications U نشریات مشترک
local subscriber U مشترک داخلی
joint services U خدمات مشترک
joint shares U سهام مشترک
joint zone U منطقه مشترک
co insurance U بیمه مشترک
bottom layer U لایه مشترک
collective U مشترک عمومی
joint supply U عرضه مشترک
line termination circuit U اتصال مشترک
caveat subscriptor U اخطار به مشترک
cenotrope U گرایش مشترک
interfaces U وجه مشترک
coenotrope U گرایش مشترک
interfaces U سطح مشترک
common U مشترک اشتراکی
jointly owned property U مال مشترک
interface U سطح مشترک
halvers U نیمه مشترک
joint command U فرماندهی مشترک
joint command U یکان مشترک
joint committee U کمیسیون مشترک
complex fraction U مخرج مشترک
joint costs U هزینههای مشترک
joint costs U هزینه مشترک
joint declaration U بیانیه مشترک
commonweal U مشترک المنافع
complex fraction U برخه مشترک
joint adventure U تجارت مشترک
concerted action U عمل مشترک
insurance certificate U بیمه مشترک
intercommunion U ارتباط مشترک
intercommunion U اقدام مشترک
interrelation U مناسبات مشترک
party line U مرز مشترک
party lines U مرز مشترک
joint demand U تقاضای مشترک
joint account U حساب مشترک
common language U زبان مشترک
joint ownership U مالکیت مشترک
common gender U جنس مشترک
common fronties U مرز مشترک
joint products U محصولات مشترک
common fate U سرنوشت مشترک
common factor U عامل مشترک
common multiple U مضرب مشترک
common progarm U برنامه مشترک
common storage U حافظه مشترک
common wealth U مشترک المنافع
common wall U دیوار مشترک
joint exercise U تمرین مشترک
joint exercise U مانور مشترک
commonwealth U مشترک المنافع
commonwealths U مشترک المنافع
common trait U ویژگی مشترک
joint force U نیروی مشترک
common area U ناحیه مشترک
Recent search history Forum search
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1offshoring
1BPSD
1Finally, standard notation is used throughout, with clarifications provided as needed.
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
1sediment-water interface
1scrambling
0میلگرد گذاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com