English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
increpation U سرزنش
upbraiding U سرزنش
twit U سرزنش
twits U سرزنش
scolding U سرزنش
demerit U سرزنش
demerits U سرزنش
nagging U سرزنش
blame U سرزنش
blamed U سرزنش
blames U سرزنش
blaming U سرزنش
reproof U سرزنش
reproofs U سرزنش
remonstrance U سرزنش
condemnation U سرزنش
condemnations U سرزنش
rating U سرزنش
ratings U سرزنش
censure U سرزنش
censured U سرزنش
censures U سرزنش
censuring U سرزنش
reproach U سرزنش
reproached U سرزنش
reproaches U سرزنش
reproaching U سرزنش
rail U سرزنش
railing U سرزنش
railings U سرزنش
chastiesement U سرزنش
expostulation U سرزنش
exprobration U سرزنش
repoach U سرزنش
reprehension U سرزنش
sneap U سرزنش
stinger U سرزنش
dressing-down U سرزنش
rocket [British E] U سرزنش
finger-wagging U سرزنش [اصطلاح روزمره]
censure U سرزنش [اصطلاح روزمره]
reproof U سرزنش [اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sail into U به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
vituperatory U سرزنش امیز
reprehensible U سزاوار سرزنش
reprehensible U سرزنش کردنی
nattered U سرزنش کردن
natter U سرزنش کردن
vituperate U سرزنش کردن
twitter U سرزنش کننده
vituperation U بدگویی سرزنش
upbraid U سرزنش کردن
vituperatively U سرزنش کنان
vituperator U سرزنش کننده
irreproachable U سرزنش نکردنی
talking-to U سرزنش رسمی
berated U سرزنش کردن
berates U سرزنش کردن
berating U سرزنش کردن
to get ticked off [British E] <idiom> U سرزنش شدن
to get a rocket [British E] <idiom> U سرزنش شدن
natters U سرزنش کردن
nattering U سرزنش کردن
talking to U سرزنش رسمی
twittered U سرزنش کننده
twittering U سرزنش کننده
twitters U سرزنش کننده
reprovingly U سرزنش کنان
tongue lash U سرزنش کردن
reprovable U شایان سرزنش
bite someone's head off <idiom> U سرزنش کردن
reprehend U سرزنش کردن
repoach U سرزنش کردن
irreprehensible U سرزنش نکردنی
rater U سرزنش کننده
reproachless U سرزنش نکردنی
lash vt U سرزنش کردن
railer U سرزنش کننده
obloquy U سرزنش افترا
repoachful U سرزنش امیز
objurgatory U سرزنش امیز
twittingly U سرزنش کنان
scolder U سرزنش کننده
blamable U سزاوار سرزنش
blamable U قابل سرزنش
blameful U سزاوار سرزنش
blameworthiness U شایستگی سرزنش
call down U سرزنش کردن
give it to <idiom> U سرزنش کردن
call over the coals U سرزنش کردن
to dress down U سرزنش کردن
chid U سرزنش کردن
threap U سرزنش کردن
ram (something) down one's throat <idiom> U سرزنش کردن
taunter U سرزنش کننده
dispraise U سرزنش کردن
sneap U سرزنش کردن
objurgation U سرزنش سخت
haze U سرزنش کردن
rebuking U سرزنش کردن
reproved U سرزنش کردن
reproves U سرزنش کردن
reproving U سرزنش کردن
upbraided U سرزنش کردن
upbraids U سرزنش کردن
censure U سرزنش کردن
censured U سرزنش کردن
admonition U سرزنش دوستانه
reprove U سرزنش کردن
reprimand U سرزنش کردن
sarcasm U ریشخند سرزنش
twit U سرزنش کردن
twits U سرزنش کردن
raillery U سرزنش انتقاد
reprimands U سرزنش کردن
reprimanding U سرزنش کردن
reprimanded U سرزنش کردن
admonitions U سرزنش دوستانه
censures U سرزنش کردن
berate U سرزنش کردن
rebuke U سرزنش کردن
rebuked U سرزنش کردن
chide U سرزنش کردن
chided U سرزنش کردن
chides U سرزنش کردن
rap U سرزنش سخت
chiding U سرزنش کردن
raps U سرزنش سخت
wigs U سرزنش کردن
trounced U سرزنش کردن
trounce U سرزنش کردن
trounces U سرزنش کردن
wig U سرزنش کردن
rebukes U سرزنش کردن
censuring U سرزنش کردن
trouncing U سرزنش کردن
snubbed U کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
(on the) safe side <idiom> U سخت سرزنش کردن
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
wite U توهین سرزنش کردن
snubbing U کلفت وکوتاه سرزنش
renounce U سرزنش یا متهم کردن
rebuked U توبیخ کردن سرزنش
snub U کلفت وکوتاه سرزنش
rebuke U توبیخ کردن سرزنش
reprimand U سرزنش وتوبیخ رسمی
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
to hall over the couls U سرزنش یا توبیخ کردن
rebukes U توبیخ کردن سرزنش
rebuking U توبیخ کردن سرزنش
to drop on U سرزنش یاتنبیه کردن
reprimanded U سرزنش وتوبیخ رسمی
snub U جلوگیری سرزنش کردن
reprimanding U سرزنش وتوبیخ رسمی
reprimands U سرزنش وتوبیخ رسمی
renouncer U سرزنش و انتقاد کننده
renounced U سرزنش یا متهم کردن
scolds U زن غرولندو سرزنش کردن
chidden U صداکردن سرزنش کردن
unimpeachable U غیر قابل سرزنش
expostulate U سرزنش دوستانه کردن
expostulated U سرزنش دوستانه کردن
expostulates U سرزنش دوستانه کردن
expostulating U سرزنش دوستانه کردن
bobs U سرزنش یا طعنه شوخی
bobbing U سرزنش یا طعنه شوخی
bob U سرزنش یا طعنه شوخی
scold U زن غرولندو سرزنش کردن
scolded U زن غرولندو سرزنش کردن
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
reproachfully U بطور سرزنش امیز
renounces U سرزنش یا متهم کردن
pricks of conscience U سرزنش ها یا نیشهای وجدان
renouncing U سرزنش یا متهم کردن
blameworthy U گناهکار سزاوار سرزنش
irreprovable U غیر قابل سرزنش
irreproachableness U غیرقابل سرزنش بودن
irreproachability U غیرقابل سرزنش بودن
to tick somebody off [British E] U کسی را سرزنش کردن
to chide somebody U کسی را سرزنش کردن
snubs U کلفت وکوتاه سرزنش
to take somebody to task U کسی را سرزنش کردن
to tell somebody off U کسی را سرزنش کردن
take to task <idiom> U به خاطر اشتباه سرزنش شدن
chew out (someone) <idiom> U به شدت سرزنش کردن (شخصی)
snubber U سرزنش کننده کمک فنر
skin alive <idiom> U سرزنش کردن،کتک زدن
twinges U سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
twinge U سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
rants U سرزنش کردن یاوه سرایی
imputable U اسناد دادنی سزاوار سرزنش
ranting U سرزنش کردن یاوه سرایی
ranten U سرزنش کردن یاوه سرایی
slater U سرزنش کننده کارگرسنگ لوح
ranted U سرزنش کردن یاوه سرایی
rant U سرزنش کردن یاوه سرایی
term of reproach U سخن سرزنش امیز یا ننگ اور
taunts U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunting U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunted U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunt U دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
keep on at a person U کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
get into a row U مورد سرزنش واقع شدن توی دردسر افتادن
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
check U سرزنش کردن رسیدگی کردن
checked U سرزنش کردن رسیدگی کردن
blame U سرزنش کردن ملامت کردن
blamed U سرزنش کردن ملامت کردن
blames U سرزنش کردن ملامت کردن
blaming U سرزنش کردن ملامت کردن
checks U سرزنش کردن رسیدگی کردن
earful <idiom> U پرخاش کردن ،سرزنش کردن
expostulatory U سرزنش امیز تعرض امیز
viyuperate U توهین کردن سرزنش کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com