Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thank you
U
سایه شما کم نشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
insolubly
U
چنانکه اب نشود
interminably
U
چنانکه تمام نشود
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
poverty parts friends
<idiom>
U
بی زر میسر نشود کام دوستان
May no one go thru such an ordeal.
U
نصیب گرگ بیابان نشود
indelible disgrace
U
رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
inexhaustibly
U
چنانکه تهی یاتمام نشود
transfer payment
U
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
seal
U
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
one in the dark
U
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
seals
U
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
irremovability
U
حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
U
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Don't get annoyed at this!
U
بخاطر این دلخور نشو !
[اوقاتت تلخ نشود!]
stable
U
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables
U
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
bypassed
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
lost ball
U
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
bypass
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
U
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
pregnant use of a verb
U
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
default
U
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted
U
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulting
U
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults
U
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
powering
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
timeout
U
1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
smoke test
U
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
substitute character
U
حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
Faraday cage
U
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
shadings
U
سایه
shadowed
U
سایه
shadows
U
سایه
shades
U
سایه
shade
U
سایه
shading
U
سایه
sunshades
U
سایه
sunshade
U
سایه
cleek
U
سایه
shadowing
U
سایه
umbra
U
سایه
thanks to.....
U
در سایه
auspices
U
سایه
shadiness
U
سایه
umbrage
U
سایه
umber
U
سایه
shadow
U
سایه
shadowless
U
بی سایه
silhouette target
U
سایه هدف
to go to the shades
U
سایه افکندن در
adumbration
U
سایه افکنی
shadowlike
U
سایه مانند
somber
U
سایه دار
hatching
U
سایه زنی
penumbra
U
سایه روشن
sombre
U
سایه دار
tone
U
سایه رنگ
shadings
U
سایه انداختن
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
To cast a shadow.
U
سایه انداختن
umbrageous
U
سایه دار
overcast
U
سایه انداختن
halation
U
نیم سایه
half shadow
U
نیم سایه
penumbra
U
نیم سایه
obtenebrate
U
سایه افکندن بر
half tone
U
سایه روشن
light and shade
U
سایه روشن
shady
[place]
<adj.>
U
سایه دار
kinephantoscope
U
سایه نما
kinema or cin
U
سایه نما
sciagraphy
U
سایه نگاری
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
sciamachy
U
جنگ با سایه
adumbral
U
سایه افکن
shadow play
U
نمایش سایه ها
umbrageous
[literary]
<adj.>
U
سایه دار
umbriferous
U
سایه افکن
shader
U
سایه رنگ زن
bowery
U
سایه دار
boxed cornice
U
سایه بان
shadeless
U
بدون سایه
drop shadow
U
سایه برجسته
canopies
U
سایه بان
tone
U
سایه روشن
overshadows
U
سایه افکندن بر
shadows
U
شبح سایه
overshadowing
U
سایه افکندن بر
overshadowed
U
سایه افکندن بر
overshadow
U
سایه افکندن بر
shadows
U
شدو سایه
tinge
U
سایه رنگ
tinges
U
سایه رنگ
tones
U
سایه روشن
shadowing
U
شدو سایه
shadow
U
شبح سایه
shadow
U
شدو سایه
bowers
U
سایه بان
shadowed
U
شبح سایه
shadowed
U
شدو سایه
halftones
U
سایه رنگ
halftone
U
سایه رنگ
canopy
U
سایه بان
shadowing
U
شبح سایه
shady
U
سایه دار
shaded
<adj.>
U
سایه دار
shades
U
سایه بان
shade
U
سایه انداختن
umber
U
سایه انداختن
shades
U
سایه انداختن
shade
U
سایه بان
shading
U
سایه اندازی
shadings
U
سایه بان
bower
U
سایه بان
lighting
U
سایه روشن
shadowy
<adj.>
U
سایه دار
shading
U
سایه زنی
shadowy
U
سایه مانند
shadowy
U
سایه افکن
contrasted
U
زمینه طرح و سایه
pastel shades
U
سایه رنگهای خفیف
umbrage
U
شابهت سایه وار
contrasting
U
زمینه طرح و سایه
contrast
U
زمینه طرح و سایه
sciagraph
U
عکس سایه نما
contrasts
U
زمینه طرح و سایه
She has become rather off hand.
U
سایه اش سنگین شده
tintless
U
بدون سایه رنگ
umbrage
U
سایه شاخ و برگ
thermal shadow
U
سایه روشن حرارتی
shady
U
سایه افکن مشکوک
to be afraid of one's own shadow .
از سایه خود هم ترسیدن .
shadow factor
U
ضریب انحراف سایه
shading response
U
پاسخ سایه روشن
pencilled
U
بامداد سایه زده
phantasm
U
فاهر فریبنده سایه
shadings
U
جای سایه دار
thanks
U
افهار امتنان در سایه
shade
U
جای سایه دار
gray scale
U
مقیاس سایه زنی
shade
U
سایه دار کردن
shades
U
جای سایه دار
adumbrate
U
سایه افکندن بر طرح
half tone
U
سایه روشن زدن
halftoning
U
سایه رنگ زدن
auspice
U
سایه حمایت توجهات
shades
U
سایه دار کردن
shadings
U
سایه دار کردن
croddhatching
U
بطور اریب سایه زدن
tones
U
سایه روشن عکس هوایی
to go to the shades
U
مردن سایه دار کردن
contrast enhancement
U
توسعه تشخیص سایه روشن
The trees give a pleasant shade .
U
درختان سایه قشنگه می اندازد
tone
U
سایه روشن عکس هوایی
shaded pole motor
U
موتور با قطب سایه دار
crosshatch
U
بطور اریب سایه زدن
shades
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
shade
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
mezzotinto
U
نقاشی سایه روشن کردن
sciomantic
U
غیبگو از روی سایه مرده
mezzotint
U
نقاشی سایه روشن کردن
shadings
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist
U
نقاش سایه روشن نما
zones
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
Lets sit in the shade , Its cooler.
U
توی سایه بنشینیم خنک تر است
solid
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me .
U
سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
solids
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadowing
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
hachure
U
سایه زنی قلم هاشور زدن
galanty show
U
نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
sciomacy
U
غیب گویی از روی سایه مرده
shadows
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tone
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures
U
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tones
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
grey scale
U
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shoulders
U
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com