English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To shade ones eyes. U سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
accouterment [American] U آرایش
art direction U آرایش
accoutrement [British] U آرایش
décor U آرایش
layout U آرایش
adorn U آرایش دادن
column formation آرایش ستون
Amadori rearrangement U آرایش آمادوری
vanity case U کیفلوازم آرایش
make-up U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
packaging U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
design U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
hairstyle U سبک آرایش گیسو
style U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
acanthus آرایش برگ کنگری
eagle U [آرایش سنتوری پایه]
layout U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
four-leafed flower U [آرایش با گل روی ساختمان]
hairstyles U سبک آرایش گیسو
able آماده بودن آرایش دادن
fashion look U لباس و آرایش طبق مد روز
carolytic U [ستونی با آرایش برگ دار]
look U لباس و آرایش طبق مد روز
carolitic U [ستونی با آرایش برگ دار]
to dress [salad] U چاشنی زدن [آرایش دادن ] [سالاد]
Agricultural Order U سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
cleek U سایه
shade U سایه
thanks to..... U در سایه
shading U سایه
sunshades U سایه
sunshade U سایه
shadowless U بی سایه
shadings U سایه
shades U سایه
shadiness U سایه
umbra U سایه
shadowing U سایه
shadowed U سایه
umber U سایه
umbrage U سایه
shadow U سایه
shadows U سایه
auspices U سایه
kinema or cin U سایه نما
bowery U سایه دار
kinephantoscope U سایه نما
boxed cornice U سایه بان
shady [place] <adj.> U سایه دار
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
drop shadow U سایه برجسته
halation U نیم سایه
half tone U سایه روشن
half shadow U نیم سایه
light and shade U سایه روشن
obtenebrate U سایه افکندن بر
to go to the shades U سایه افکندن در
To cast a shadow. U سایه انداختن
somber U سایه دار
To cast a shadow . U سایه انداختن
silhouette target U سایه هدف
shadowlike U سایه مانند
shadow play U نمایش سایه ها
shadeless U بدون سایه
sciamachy U جنگ با سایه
ski graphŠetc U سایه نگاری
sciagraphy U سایه نگاری
shader U سایه رنگ زن
tone U سایه رنگ
tones U سایه روشن
penumbra U نیم سایه
umbrageous U سایه دار
shading U سایه زنی
shades U سایه انداختن
shadowed U شبح سایه
shadow U شدو سایه
shadow U شبح سایه
shadings U سایه بان
canopy U سایه بان
canopies U سایه بان
bowers U سایه بان
bower U سایه بان
halftones U سایه رنگ
shadowed U شدو سایه
shadowing U شبح سایه
shading U سایه اندازی
shade U سایه بان
sombre U سایه دار
tinges U سایه رنگ
shadows U شدو سایه
shadows U شبح سایه
shade U سایه انداختن
shades U سایه بان
penumbra U سایه روشن
shadowing U شدو سایه
halftone U سایه رنگ
adumbral U سایه افکن
lighting U سایه روشن
shadowy U سایه مانند
shadowy U سایه افکن
shadowy <adj.> U سایه دار
umbriferous U سایه افکن
tinge U سایه رنگ
adumbration U سایه افکنی
umber U سایه انداختن
shaded <adj.> U سایه دار
shady U سایه دار
shadings U سایه انداختن
tone U سایه روشن
overshadows U سایه افکندن بر
overshadowing U سایه افکندن بر
hatching U سایه زنی
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadow U سایه افکندن بر
overcast U سایه انداختن
contrasts U زمینه طرح و سایه
thanks U افهار امتنان در سایه
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
umbrage U شابهت سایه وار
tintless U بدون سایه رنگ
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
shady U سایه افکن مشکوک
umbrage U سایه شاخ و برگ
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
contrast U زمینه طرح و سایه
contrasting U زمینه طرح و سایه
pencilled U بامداد سایه زده
contrasted U زمینه طرح و سایه
thank you U سایه شما کم نشود
shadings U سایه دار کردن
shades U جای سایه دار
shades U سایه دار کردن
sciagraph U عکس سایه نما
half tone U سایه روشن زدن
phantasm U فاهر فریبنده سایه
halftoning U سایه رنگ زدن
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
shadings U جای سایه دار
gray scale U مقیاس سایه زنی
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
shade U جای سایه دار
shade U سایه دار کردن
shadow factor U ضریب انحراف سایه
auspice U سایه حمایت توجهات
shading response U پاسخ سایه روشن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
luminist U نقاش سایه روشن نما
tones U سایه روشن عکس هوایی
tone U سایه روشن عکس هوایی
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
grey scale U سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
monochrome U صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
hypsometric diagram U طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
overcast U سایه افکندن ابر ابر دار کردن
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
cloud U ابری شدن سایه افکن شدن
clouding U ابری شدن سایه افکن شدن
clouds U ابری شدن سایه افکن شدن
half tone U رنگ متوسط سایه رنگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com