English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extinguish U ساکت کردن ملغی کردن
extinguishes U ساکت کردن ملغی کردن
extinguishing U ساکت کردن ملغی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nullify U ملغی کردن
cancels U ملغی کردن
annul U ملغی کردن
abrogate U ملغی کردن
nullifies U ملغی کردن
abolish U ملغی کردن
abjure U ملغی کردن
revoke U ملغی کردن
dissolve U ملغی کردن
elide U ملغی کردن
nullified U ملغی کردن
remit U ملغی کردن
nullifying U ملغی کردن
withdraw U ملغی کردن
nulify U ملغی کردن
cancel U ملغی کردن
over ride U ملغی کردن
cancelling U ملغی کردن
calm U : ارام کردن ساکت کردن
muffle U خاموش کردن ساکت کردن
muffles U خاموش کردن ساکت کردن
calms U : ارام کردن ساکت کردن
calming U : ارام کردن ساکت کردن
still brith U خاموش کردن ساکت کردن
calmest U : ارام کردن ساکت کردن
calmer U : ارام کردن ساکت کردن
calmed U : ارام کردن ساکت کردن
muffling U خاموش کردن ساکت کردن
to put down U ساکت کردن
quiet U ساکت کردن
silencing U ساکت کردن
whist U ساکت کردن
quieten U ساکت کردن
quietened U ساکت کردن
quietening U ساکت کردن
conciliated U ساکت کردن
conciliating U ساکت کردن
conciliate U ساکت کردن
quietens U ساکت کردن
conciliates U ساکت کردن
silences U ساکت کردن
silenced U ساکت کردن
shush U ساکت کردن
silence U ساکت کردن
talk down U ساکت کردن
quietest U ساکت کردن
stanch U خاموش کردن ساکت شدن
appease U ساکت کردن تسکین دادن
appeased U ساکت کردن تسکین دادن
appeases U ساکت کردن تسکین دادن
stills U ساکت کردن خاموش شدن
still U ساکت کردن خاموش شدن
stiller U ساکت کردن خاموش شدن
stillest U ساکت کردن خاموش شدن
appeasing U ساکت کردن تسکین دادن
lapsed U ملغی
null U ملغی
abrogate ملغی
off U ملغی
lapsed ppa U باطل ملغی
abrogates U ملغی ازمیان بردن
Bang went our annul holidays. U تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
whist U ساکت
lown U ساکت
cut it out <idiom> U ساکت شو
shush U ساکت
serene U ساکت
acquiescent U ساکت
sockets U ساکت
soundless U ساکت
dormant U ساکت
tacet U ساکت
quieter U ساکت تر
at pause U ساکت
tace U ساکت
sh U ساکت
Keep quiet! <idiom> U ساکت باش!
Shush! <idiom> U ساکت باش!
Stop talking! <idiom> U ساکت باش!
Hush! <idiom> U ساکت باش!
Hush up! <idiom> U ساکت باش!
Dry up! U ساکت باش!
the sea was lulled U دریا ساکت شد
Be quiet!Hold your tongue! <idiom> U ساکت باش!
Silence! <idiom> U ساکت باش!
whish U ساکت باش
Quiet!silence! U خاموش ( ساکت ) !
lull U ساکت شدن
calming U ساکت ساکن
lulled U ساکت شدن
calmed U ساکت ساکن
lulling U ساکت شدن
calms U ساکت ساکن
input socket ساکت ورودی
lulls U ساکت شدن
mums U ساکت بودن
keep quiet <idiom> U ساکت ماندن
keep still U ساکت باش
mum U ساکت بودن
calmest U ساکت ساکن
calm U ساکت ساکن
hush U ساکت ارام
calmer U ساکت ساکن
to lie dormant U ساکت بودن
h! U ساکت باش
silent U ساکت بیصدا
pipe down ! <idiom> U ساکت باش!
mutely U بطور ساکت
stills U خاموش ساکت
dead spot U منطقه ساکت
tace U ساکت باش
tacet U ساکت باش
stillest U خاموش ساکت
he stood still U ساکت ایستاد
stiller U خاموش ساکت
still U خاموش ساکت
imperturbable U خونسرد ساکت
assuasive U ساکت کننده
Keep your trap shut! U ساکت باش !
silencers U فرونشاننده ساکت کننده
to hush up U ساکت نگاه داشتن
unsettled U ساکت نشده فروننشسته
silencer U فرونشاننده ساکت کننده
mome U ادم ساکت وگیج
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
Do you have anything quieter? U آیا چیزی ساکت تر دارید؟
save one's breath <idiom> U به صرفت است که ساکت باشی
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
pipe down U راحت باش دادن ساکت شدن
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
to hold one's tongue U ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
Be quiet, will you! U ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? U حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com