English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vocational adjustment U سازگاری شغلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
salubrity U سازگاری
salucrity U سازگاری
consentaneity U سازگاری
agreeableness U سازگاری
maladjustment U کژ سازگاری
maladjustments U کژ سازگاری
incompatibility U نا سازگاری
adaptability U سازگاری
agreeability U سازگاری
consistency U سازگاری
fitness U سازگاری
adjustments U سازگاری
adjustment U سازگاری
accords U :سازگاری
accorded U :سازگاری
accord سازگاری
amenity U سازگاری
amenities U سازگاری
compatibility U سازگاری
pc compatibility U سازگاری با PC
mutual consistency U سازگاری متقابل
accompt U سازگاری توافق
adaptableness U قوه سازگاری
downward compatibility U سازگاری بزیر
adjustment mechanism U مکانیسم سازگاری
harmony of interests U سازگاری منافع
consistency check U بررسی سازگاری
internal consistency U سازگاری داخلی
consistence U توافق سازگاری
bell adjustment inventory U پرسشنامه سازگاری بل
social adjustment U سازگاری اجتماعی
compatibility U سازگاری دمسازی
second wind U سازگاری ثانوی
readjustments U سازگاری مجدد
rapport U مناسبت سازگاری
readjustment U سازگاری مجدد
upward compatibility U سازگاری بالاگرا
unity U سازش سازگاری
adjustment inventory U پرسشنامه سازگاری
adaptability U توافق سازگاری
consistency U توافق سازگاری
software compatability U سازگاری نرم افزاری
adaptive disorder U اختلالات سازگاری [روانشاسی]
software compatible U سازگاری نرم افزاری
adjustment disorder U اختلالات سازگاری [روانشاسی]
inoccupation U بی شغلی
vocational U شغلی
occupational U شغلی
vocational guidance U راهنمایی شغلی
occupational interests U رغبتهای شغلی
occupational aptitude U استعداد شغلی
dead-end job U شغلی بی آینده
trade tests U ازمونهای شغلی
occupational mobility U تحرک شغلی
vocational selection U گزینش شغلی
occupational stability U ثبات شغلی
occupational test U ازمون شغلی
vocational maladjustment U ناسازگاری شغلی
vocational counseling U مشاوره شغلی
occupational psychology U روانشناسی شغلی
occupational hazards U صدمه شغلی
occupational hazards U سانحه شغلی
occupational hazard U سانحه شغلی
fringe benefit U مزایای شغلی
occupational hazard U صدمه شغلی
occupational family U گروه شغلی
duty position U محل شغلی
job security U امنیت شغلی
job specification U مشخصات شغلی
job enlargement U گسترش شغلی
job elements U عناصر شغلی
job satisfaction U رضایت شغلی
job specification U ویژگیهای شغلی
job description U توصیف شغلی
job analysis U تحلیل شغلی
job training U اموزش شغلی
job evaluation U ارزشیابی شغلی
vocational rehabilitation U توان بخشی شغلی
to accept a job U کاری [شغلی] را پذیرفتن
But not just any job . U ولی البته نه هر شغلی
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
vocational interest blank U پرسشنامه علائق شغلی
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
runner U اداره کننده شغلی
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
job description U شرح وفایف شغلی
job classification U طبقه بندی شغلی
to follow a profession U شغلی راپیشه کردن
professional liability insurance U بیمه تعهدات شغلی
dictionary of occupational titles U واژگان عنوانهای شغلی
jobs U پست شغلی و کار
runners U اداره کننده شغلی
job U پست شغلی و کار
kuder occupational interest survey U رغبت سنج شغلی کودر
to promote somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
strong vocational interest blank U رغبت سنج شغلی استرانگ
test protectors U بازرس ازمایشات کارایی شغلی
tied down <idiom> U مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
svib U رغبت سنج شغلی استرانگ
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
upward compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fringe benefits U مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
occupational disease U امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com