English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vocational adjustment U سازگاری شغلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
salubrity U سازگاری
salucrity U سازگاری
consentaneity U سازگاری
agreeableness U سازگاری
maladjustment U کژ سازگاری
maladjustments U کژ سازگاری
incompatibility U نا سازگاری
adaptability U سازگاری
agreeability U سازگاری
consistency U سازگاری
fitness U سازگاری
adjustments U سازگاری
adjustment U سازگاری
accords U :سازگاری
accorded U :سازگاری
accord سازگاری
amenity U سازگاری
amenities U سازگاری
compatibility U سازگاری
pc compatibility U سازگاری با PC
mutual consistency U سازگاری متقابل
accompt U سازگاری توافق
adaptableness U قوه سازگاری
downward compatibility U سازگاری بزیر
adjustment mechanism U مکانیسم سازگاری
harmony of interests U سازگاری منافع
consistency check U بررسی سازگاری
internal consistency U سازگاری داخلی
consistence U توافق سازگاری
bell adjustment inventory U پرسشنامه سازگاری بل
social adjustment U سازگاری اجتماعی
compatibility U سازگاری دمسازی
second wind U سازگاری ثانوی
readjustments U سازگاری مجدد
rapport U مناسبت سازگاری
readjustment U سازگاری مجدد
upward compatibility U سازگاری بالاگرا
unity U سازش سازگاری
adjustment inventory U پرسشنامه سازگاری
adaptability U توافق سازگاری
consistency U توافق سازگاری
software compatability U سازگاری نرم افزاری
adaptive disorder U اختلالات سازگاری [روانشاسی]
software compatible U سازگاری نرم افزاری
adjustment disorder U اختلالات سازگاری [روانشاسی]
inoccupation U بی شغلی
vocational U شغلی
occupational U شغلی
vocational guidance U راهنمایی شغلی
occupational interests U رغبتهای شغلی
occupational aptitude U استعداد شغلی
dead-end job U شغلی بی آینده
trade tests U ازمونهای شغلی
occupational mobility U تحرک شغلی
vocational selection U گزینش شغلی
occupational stability U ثبات شغلی
occupational test U ازمون شغلی
vocational maladjustment U ناسازگاری شغلی
vocational counseling U مشاوره شغلی
occupational psychology U روانشناسی شغلی
occupational hazards U صدمه شغلی
occupational hazards U سانحه شغلی
occupational hazard U سانحه شغلی
fringe benefit U مزایای شغلی
occupational hazard U صدمه شغلی
occupational family U گروه شغلی
duty position U محل شغلی
job security U امنیت شغلی
job specification U مشخصات شغلی
job enlargement U گسترش شغلی
job elements U عناصر شغلی
job satisfaction U رضایت شغلی
job specification U ویژگیهای شغلی
job description U توصیف شغلی
job analysis U تحلیل شغلی
job training U اموزش شغلی
job evaluation U ارزشیابی شغلی
vocational rehabilitation U توان بخشی شغلی
to accept a job U کاری [شغلی] را پذیرفتن
But not just any job . U ولی البته نه هر شغلی
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
vocational interest blank U پرسشنامه علائق شغلی
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
runner U اداره کننده شغلی
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
job description U شرح وفایف شغلی
job classification U طبقه بندی شغلی
to follow a profession U شغلی راپیشه کردن
professional liability insurance U بیمه تعهدات شغلی
dictionary of occupational titles U واژگان عنوانهای شغلی
jobs U پست شغلی و کار
runners U اداره کننده شغلی
job U پست شغلی و کار
kuder occupational interest survey U رغبت سنج شغلی کودر
to promote somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
strong vocational interest blank U رغبت سنج شغلی استرانگ
test protectors U بازرس ازمایشات کارایی شغلی
tied down <idiom> U مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
svib U رغبت سنج شغلی استرانگ
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
upward compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fringe benefits U مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
occupational disease U امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com