Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
constituent
U
سازه تشکیل دهنده
constituents
U
سازه تشکیل دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
organisers
U
تشکیل دهنده
formative
U
تشکیل دهنده
organizers
U
تشکیل دهنده
former
U
تشکیل دهنده
organizer
U
تشکیل دهنده
constituents
U
جزء تشکیل دهنده
fundametal
U
بنیادی تشکیل دهنده
syndicator
U
تشکیل دهنده اتحادیه
constituent
U
جزء تشکیل دهنده
constitutive
U
تشکیل دهنده ساختمانی
nuclei
U
هسته تشکیل دهنده
nucleus
U
هسته تشکیل دهنده
structual constituent
U
جزء تشکیل دهنده ساختمانی
incorporator
U
تشکیل دهنده ترکیب کننده
cellular unit
U
هسته اصلی تشکیل دهنده یکان
chord plane
U
صفحه مار بر وترهای همه مقاطع تشکیل دهنده یک ایرفویل سه بعدی
homosphere
U
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
hidden
U
خط وی تشکیل دهنده شی سه بعدی ولی هنگام نمایش آن به صورت دوبعدی پاک می شوند
dithered
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers
U
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
heterosphere
U
قسمتی از اتمسفر که در ان ساختار و وزن مولکولی متوسط گازهای تشکیل دهنده مختلف است
lobes
U
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobe
U
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
impurity
U
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
constructed
U
سازه
structuring
U
سازه
construct
U
سازه
structure
U
سازه
structures
U
سازه
constructing
U
سازه
constructs
U
سازه
factor
U
سازه
factors
U
سازه
frame
U
سازه
heating unit
U
سازه گرمساز
eye-catcher
U
سازه تزئینی
internal structure
U
سازه داخلی
positive element
U
سازه مثبت
element area
U
سازه تصویر
elements
U
سازه برقی
factor of safety
U
سازه ابیمی
construct validity
U
اعتبار سازه
hypothetical construct
U
سازه فرضی
element
U
سازه برقی
structrual engineering industry
U
صنعت سازه
picture element
U
سازه تصویر
negative element
U
سازه منفی
steel framed structured
U
سازه فولادی
concrete structure
U
سازه بتنی
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
cellular structure
U
ساختارسلولی سازه سلولی
ecological factor
U
سازه بوم شناختی
frame partition
U
جداگر سازه دار
sextets
U
نغمه شش سازه یا شش اوازه
sextet
U
نغمه شش سازه یا شش اوازه
sextette
U
نغمه شش سازه یا شش اوازه
crystalline structure
U
سازه بلوری ساختمان کریستالی
bionic
U
وابسته به زیست سازه شناسی
distortions
U
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
distortion
U
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
landing wires
U
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
Cinoiserie
U
[سبک معماری اروپایی از هنر سازه های چینی که اولین بار در قرن هفدهم میلادی استفاده شد.]
reserve factor
U
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
monocoque
U
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
internal structure
U
ساختمان داخلی سازه داخلی
establishments
U
تشکیل
establishment
U
تشکیل
incorporation
U
تشکیل
entelechy
U
تشکیل
endomorphy
U
تشکیل
endomorphism
U
تشکیل
indicator
U
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
formation
U
صف ارایی تشکیل
organize
U
تشکیل دادن
umbilication
U
تشکیل ناف
organising
U
تشکیل دادن
flagellation
U
تشکیل تاژک
vacuolation
U
تشکیل حفره
organises
U
تشکیل دادن
bonding
U
تشکیل پیوند
hematopoiesis
U
تشکیل خون
heat of formation
U
گرمای تشکیل
enthalpy of formation
U
انتالپی تشکیل
constitute
U
تشکیل دادن
fibrillation
U
تشکیل الیاف
embryogeny
U
تشکیل جنین
foetation
U
تشکیل جنین
embryogen
U
تشکیل جنین
formation constant
U
ثابت تشکیل
constituting
U
تشکیل دادن
placentation
U
تشکیل جفت
constituted
U
تشکیل دادن
constitutes
U
تشکیل دادن
ossification
U
تشکیل استخوان
gleization
U
تشکیل خاک رس
organizing
U
تشکیل دادن
sporogeny
U
تشکیل هاگ
tournaments
U
تشکیل مسابقات
capital formation
U
تشکیل سرمایه
tournament
U
تشکیل مسابقات
formed
U
تشکیل دادن
forms
U
تشکیل دادن
form
U
تشکیل دادن
stratification
U
تشکیل چینه
stratification
U
تشکیل طبقات
orogenesis
U
تشکیل کوه
osteogenesis
U
تشکیل استخوان
strobilation
U
تشکیل رشته
argillaceous
U
تشکیل شده از رس
annulation
U
تشکیل حلقه
antidim
U
مایع ضد تشکیل مه
sporogenesis
U
تشکیل هاگ
organizes
U
تشکیل دادن
preformation
U
تشکیل قبلی
spermatogenesis
U
تشکیل نطفه
antitrust
U
مخالف تشکیل
the house went into secret session
U
تشکیل داد
to erect into
U
تشکیل دادن از
sacculation
U
تشکیل کیسه
metamerism
U
تشکیل حلقهای
siltation
U
تشکیل لجن
differentiating
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiate
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
colonising
U
تشکیل مستعمره دادن
forms
U
تشکیل دادن ساختن
venues
U
محل تشکیل دادگاه
epigenesis
U
تشکیل نطفه ازنو
venue
U
محل تشکیل دادگاه
entelechy
U
مرحله تشکیل وتحقق
gang
U
جمعیت تشکیل دادن
syndicates
U
تشکیل اتحادیه دادن
gangs
U
جمعیت تشکیل دادن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
convene
U
تشکیل جلسه دادن
colonizing
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizes
U
تشکیل مستعمره دادن
chemical bonding
U
تشکیل پیوند شیمیایی
colonized
U
تشکیل مستعمره دادن
colonised
U
تشکیل مستعمره دادن
colonize
U
تشکیل مستعمره دادن
syndicate
U
تشکیل اتحادیه دادن
syndicate
U
اتحادیه تشکیل دادن
formed
U
تشکیل دادن ساختن
ossification
U
مرحله تشکیل استخوان
bond formation energy
U
انرژی تشکیل پیوند
domestic capital formation
U
تشکیل سرمایه داخلی
deposit fund account
U
حساب تشکیل سرمایه
deposit fund account
U
اعتبار تشکیل سرمایه
back bonding
U
تشکیل پیوند برگشتی
acidic
U
تشکیل دهندهء اسید
back bonding
U
تشکیل پیوند از پشت
syndicates
U
اتحادیه تشکیل دادن
colonises
U
تشکیل مستعمره دادن
unformed
U
تشکیل نشده ناساخت
lymphopoiesis
U
تشکیل بافت لنفی
pod
U
تشکیل نیام دادن
pods
U
تشکیل نیام دادن
vesiculation
U
تشکیل کیسه یا تاول
vertebration
U
تشکیل ستون فقرات
troop program
U
برنامه تشکیل یکانها
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
haematogenesis
U
تشکیل خون تولیدخون
standard heat of formation
U
گرمای تشکیل استاندارد
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
form
U
تشکیل دادن ساختن
stepwise formation constant
U
ثابت تشکیل مرحلهای
rate of capital formation
U
نرخ تشکیل سرمایه
piedmont
U
تشکیل شده در کوهپایه
preform
U
قبلا تشکیل دادن
overall formation constant
U
ثابت تشکیل کلی
oogenesis
U
تشکیل و تکامل تخم
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
beds
U
تشکیل طبقه دادن
bed
U
تشکیل طبقه دادن
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
nucleate
U
تشکیل هسته دادن
molar heat of formation
U
گرمای مولی تشکیل
molar enthalpy of formation
U
انتالپی مولی تشکیل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com