English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
postings U تعیین محل ماموریت
posting U تعیین محل ماموریت
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
mission essential U ضروری برای انجام ماموریت
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
packet U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packets U گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
state tiger U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
task U ماموریت
assignment U ماموریت
tasks U ماموریت
mission U ماموریت
commissioning U :ماموریت
commissions U :ماموریت
duty U ماموریت
missions U ماموریت
commission U :ماموریت
apostleship U ماموریت
errand U ماموریت
errands U ماموریت
assignments U ماموریت
field duty U ماموریت رزمی
agencies U گماشتگی ماموریت
agency U گماشتگی ماموریت
permanent oppointment U ماموریت دایمی
combat duty U ماموریت رزمی
implied task U ماموریت استنتاجی
air mission U ماموریت هوایی
commissions U ماموریت دادن
task unit U یگان ماموریت
end of mission U ماموریت تمام
reinforcing U ماموریت تقویتی
temporary duty U ماموریت موقت
functioned U ماموریت عمل
function U ماموریت عمل
commissioned U ماموریت دار
agentship U ماموریت پیشکاری
commission U ارتکاب ماموریت
primary mission U ماموریت اصلی
commissioning U ماموریت دادن
commissioning U ماموریت امریه
commission U ماموریت امریه
commission U ماموریت دادن
commissioning U ارتکاب ماموریت
fire task U ماموریت اتش
fire mission U ماموریت اتش
commissions U ماموریت امریه
commissions U ارتکاب ماموریت
activity U ماموریت عمل
implied mission U ماموریت استنتاجی
missions U وابسته به ماموریت
appointment quota U سهمیه ماموریت
mission U وابسته به ماموریت
sea duty U ماموریت دریایی
toured U سیاحت ماموریت
specified mission U ماموریت تصریحی
political mission U ماموریت سیاسی
tours U سیاحت ماموریت
station U محل ماموریت
stations U محل ماموریت
touring U سیاحت ماموریت
tour U سیاحت ماموریت
activities U ماموریت عمل
mission objectives U هدفهای ماموریت
staff duty U ماموریت ستادی
abort U انصراف از ماموریت
mission time U مدت ماموریت
mission type U حاوی ماموریت
functions U ماموریت عمل
mission type U متضمن ماموریت
stationed U محل ماموریت
confidential U دارای ماموریت محرمانه
change of station U تغییر محل ماموریت
short tour U ماموریت کوتاه مدت
immediate mission U ماموریت فوری هوایی
posts U محل ماموریت موضع
post- U محل ماموریت موضع
posted U محل ماموریت موضع
general support U ماموریت عمل کلی
task group U گروه ماموریت زمینی
perdue U ماموریت مخاطره امیز
surface mission U ماموریت دفاع زمینی
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
employment schedule U برنامه ماموریت ناو
duty U ماموریت خدمت نگهبانی
post U محل ماموریت موضع
perdu U ماموریت مخاطره امیز
party U گروه مخصوص انجام یک ماموریت
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
sectors U منطقه ماموریت قطاع اتش
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
mission essential U حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
general support reinforcing U ماموریت عمل کلی تقویتی
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
sector U منطقه ماموریت قطاع اتش
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
specified tasks U ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
to override one's commission U از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
air defense sector U منطقه ماموریت پدافند هوایی
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
shore duty U ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
divert U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
search mission U ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
joint task force U نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
diverts U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
missions U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
mission U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
charactristic velocity U مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
what luck U در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
resuming U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume U در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy U در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
imagery sortie U پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty U وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment U یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
field allowance U فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
grants U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
unit categories U انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
fixed pivot U محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
force structure U سازمان یکانها
point designation U شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
unit emplaning U در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
phasing U مرحله بندی کردن عملیات
timing disc U علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
organization U سازمان بندی
organisations U سازمان بندی
organizations U سازمان بندی
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
range markers U علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
redesignate U اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
cadastral surveys U عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
parting shots U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shot U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
leases U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lease U واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
leases U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
lease U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
warm up U اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
blowout disc U دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com