Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unidirectional composite
U
ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continuous wave
U
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
vortex line
U
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
carding
U
موازی کردن الیاف قبل از ریسندگی
carding brush
U
شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
sliver
U
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
force displaced in parallel
U
[بردار]
نیروی بطور موازی جابجا شده
over dyeing
U
[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
burl
[nep]
U
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
filament
U
الیاف
[بلند و ممتد مثل ابریشم و یا الیاف مصنوعی]
wool sorting
U
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
synthetic fibers
U
الیاف شیمیایی
[الیاف مصنوعی]
re attachment
U
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
nep
U
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
crates
U
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crate
U
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
parallels
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleled
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleling
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
U
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
vat dyeing
U
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
multiple
U
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
Quchan
U
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
lpt
U
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD
U
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
structurally
U
ساختاری
structural
U
ساختاری
structrual isomer
U
همپار ساختاری
structural design
U
طرح ساختاری
constitutional formula
U
فرمول ساختاری
structural equilibrium
U
تعادل ساختاری
stractural cell
U
سلول ساختاری
structural graph
U
گراف ساختاری
topographic maps
U
نقشههای ساختاری
structural inflation
U
تورم ساختاری
structural unemployment
U
بیکاری ساختاری
structural formula
U
فرمول ساختاری
deliverable state
U
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
proprietary goods
U
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
condensed structural formula
U
فرمول ساختاری فشرده
current purchasing power
U
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
incoming
U
وارده
sql
U
زبان پرس و جوی ساختاری
structured query language
U
زبان پرس و جوی ساختاری
actual total loss
U
کل زیان وارده
importing
U
کالای وارده
imported
U
کالای وارده
import
U
کالای وارده
constructive total loss
U
تخمین خسارت کل وارده
average particular
U
خسارت وارده بر کشتی
keyed in
<past-p.>
وارده از طریق کلید
hydathode
U
ساختمان پوششی گیاهان عالی که دارای عمل تراوش مایع میباشند
nuclide
U
انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
plastogene
U
اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
lifo last in first out
U
اولین صادره از اخرین وارده
lifo
U
اولین صادره ازاخرین وارده
filo
U
اخرین صادره از اولین وارده
fractional damage
U
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
accident damage to property
U
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
injuries to head or face
U
جراحات وارده به سرو صورت
inputted
U
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input
U
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
zction for dammages
U
اقدام برای دریافت خسارت وارده
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
photon
U
واحد شدت نور وارده بشبکیه چشم
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
agonic line
U
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
shunt
U
موازی موازی فرعی
shunted
U
موازی موازی فرعی
shunts
U
موازی موازی فرعی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
contribution
U
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
contributions
U
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
tabled
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
hook's law
U
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
compound compression
U
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
ejectment
U
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
thread
U
ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
threads
U
ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
permalloy
U
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
fibers
U
الیاف
to unravel woven
[knitted]
fabric
U
از هم جداکردن
[الیاف]
fiber optics
U
الیاف نوری
vegetable fiber
U
الیاف گیاهی
fibrillation
U
تشکیل الیاف
glass fibers
U
الیاف شیشه
undyed
<adj.>
U
الیاف خام
vulcanized fiber
U
الیاف وولکانیده
man-made fiber
U
الیاف مصنوعی
man-made fiber
U
الیاف شیمیایی
ramie
U
الیاف گیاه
raffia
U
الیاف رافیا
ravel
U
از هم جداکردن الیاف
acetate fibers
U
الیاف استاتی
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
Manila
U
از الیاف گیاهی نساجی
dyeability
U
قابلیت رنگرزی الیاف
orientation of fibers
U
نظم و یکنواختی الیاف در نخ
hydrophobic
U
[الیاف مصنوعی ضد جذب آب]
decorticate
U
بصورت الیاف در اوردن از
crepe paper
U
کاغذ الیاف درشت
stripping of dye
U
رنگبری کردن از الیاف
manila rope
U
الیاف یا طناب مانیلا
coir
U
الیاف سخت وزبر
viscose rayon
U
الیاف سلولزی مصنوعی
cotton-carder
U
جدا کننده الیاف
bleaching
U
رنگ زدایی الیاف
bath dye
U
حمام رنگرزی الیاف
piassava
U
الیاف نخل پیاساوا
shrinkage
U
جمع شدن الیاف
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
an fitting
U
رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
certificate of damage
U
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
spun glass
U
شیشه مذاب الیاف مانند
plucker
U
ماشین الیاف بازکن پشم
tow
U
پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
yarns
U
الیاف داستان افسانه امیز
yarn
U
الیاف داستان افسانه امیز
flaxy filaments
U
رشته هایا الیاف کتان
polyester
U
الیاف یاپارچه پولی استر
adhesion of fibers
U
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
density
U
تراکم الیاف
[در یک مساحت معین]
acetate rayon process
U
فرایند تهیه الیاف استاتی
fascicle
U
دسته یامجموعه کوچک الیاف
fascicule
U
دسته یا مجموعه کوچک الیاف
tows
U
پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
fasciculus
U
دسته یا مجموعه کوچک الیاف
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
has been
U
بوده
i have been
U
بوده ام
been
U
بوده
has-been
U
بوده
facts
U
بوده
fact
U
بوده
has-beens
U
بوده
protein fiber
U
الیاف پروتئینی
[مانند ابریشم و پشم]
curing time
U
مدت زمان پخت الیاف در رنگرزی
vegetable fiber
U
الیاف سلولزی
[مثل پنبه و کنف]
mildew
U
کپک و قارچ بر روی الیاف پنبه
oakum
U
پس مانده الیاف شاهدانه کنف لایی
oakum
U
الیاف قیراندود کنف مخصوص درزگیری
cellulose
U
الیاف سلولز
[در پنبه کنف و غیره]
has-been
U
بوده است
has been
U
بوده است
coffee roaster
U
قهوه بوده
has-beens
U
بوده است
ingrain
U
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
kapok
U
الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
close grain
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
blade
U
کاردک تیز جهت بریدن الیاف اضافی
close grained
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
dacron
U
نام تجارتی الیاف مصنوعی پارچه داکرون
natural fiber
U
الیاف طبیعی
[مثل پشم، پنبه و ابریشم]
flocculus
U
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
henequen
U
الیاف محکم وزرد رنگ گیاه صباره
tip fading
U
[رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
he has passed the chair
U
رئیس بوده است
flock
U
[الیاف ریز و خرد شده که قابلیت ریسندگی دارند.]
yacht rope
U
طناب ساخته شده از الیاف نرم و سفید مانیل
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
premundane
U
پیش ازافرینش جهان بوده
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
menad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
maenad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
free thinker
U
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
how long since is it?
U
چند وقت پیش بوده است
She is always making trouble for her friends.
U
همیشه برای دوستانش درد سر بوده
cerberus
U
سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
judea
U
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
patina
U
[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
fifo
U
اولین صادره از اولین وارده
Lilo
U
اخرین صادره از اخرین وارده
Lilos
U
اخرین صادره از اخرین وارده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com