Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overset
U
زینت دادن زیاد بار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adorn
U
زینت دادن
bedecks
U
زینت دادن
bedeck
U
زینت دادن
bedecking
U
زینت دادن
trims
U
زینت دادن
adorns
U
زینت دادن
trimmest
U
زینت دادن
trim
U
زینت دادن
bedecked
U
زینت دادن
tessellate
U
باموزاییک زینت دادن
medallions
U
با مدال بزرگ زینت دادن
medallion
U
با مدال بزرگ زینت دادن
embellishing
U
ارایش دادن زینت دادن
embellished
U
ارایش دادن زینت دادن
garnishing
U
زینت دادن لعاب دادن
embellishes
U
ارایش دادن زینت دادن
embellish
U
ارایش دادن زینت دادن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarged
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarges
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slash
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarge
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
embriodery
U
[آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
decorates
U
زینت کردن
decorate
U
زینت کردن
decorating
U
زینت کردن
flourishes
U
زینت کاری کردن
decks
U
: اراستن زینت کردن
flourished
U
زینت کاری کردن
decked
U
: اراستن زینت کردن
flourish
U
زینت کاری کردن
star
U
باستاره زینت کردن
starred
U
باستاره زینت کردن
stars
U
باستاره زینت کردن
deck
U
: اراستن زینت کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
overcolour
U
زیاد اب وروغن دادن
slaughters
U
تخفیف زیاد دادن
to put it on
U
زیاد لعابش دادن
overcolour
U
زیاد لعاب دادن
slaughtered
U
تخفیف زیاد دادن
overrate
U
زیاد اهمیت دادن به
luxuriating
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriates
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriated
U
اب وتاب زیاد دادن
overrating
U
زیاد اهمیت دادن به
overrates
U
زیاد اهمیت دادن به
over expose
U
زیاد روشنایی دادن
wiredraw
U
زیاد طول دادن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن
overrated
U
زیاد اهمیت دادن به
slashed
U
تخفیف زیاد دادن
luxuriate
U
اب وتاب زیاد دادن
pump handle
U
زیاد تکان دادن
slash
U
تخفیف زیاد دادن
slaughter
U
تخفیف زیاد دادن
to space out
U
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
anneal
U
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
wipe out
U
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
fuse
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
highs
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
grnish
U
زینت
zenith
U
زینت
ornament
U
زینت
adornment
U
زینت
adornments
U
زینت
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
decorous
U
زینت دار
decorations
U
زینت کاری
gracing
U
زینت بخشیدن
graces
U
زینت بخشیدن
graced
U
زینت بخشیدن
grace
U
زینت بخشیدن
decoration
U
زینت کاری
decorated
U
زینت کرده
passementerie
U
زینت الات
grnisher
U
زینت کننده
ornamented
U
زینت شده
decker
U
زینت دهنده
adorning
U
زینت کننده
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
ornamentallyr
U
از لحاظ تزئین میناب زینت
head work
U
زینت مخصوص سنگ سرطاق
ornamentally
U
از لحاظ تزئین منباب زینت
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
spangles
U
پولک وسنگهای بدلی زینت لباس
spangle
U
پولک وسنگهای بدلی زینت لباس
pailette
U
زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
frequenting
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
pailett
U
زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
overspend
U
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
to run rup
U
زیاد کردن
intensification
U
زیاد کردن
overstock
U
زیاد پر کردن
propagates
U
زیاد کردن
overloaded
U
زیاد پر کردن
overload
U
زیاد پر کردن
propagating
U
زیاد کردن
propagate
U
زیاد کردن
grnish
U
زیاد کردن
overloads
U
زیاد پر کردن
increased
U
زیاد کردن
heightened
U
زیاد کردن
increase
U
زیاد کردن
propagated
U
زیاد کردن
add
زیاد کردن
heighten
U
زیاد کردن
heightening
U
زیاد کردن
increases
U
زیاد کردن
heightens
U
زیاد کردن
ransacked
U
زیاد کاوش کردن
ransack
U
زیاد کاوش کردن
raise
U
پروراندن زیاد کردن
strain
U
کوشش زیاد کردن
overheated
U
زیاد گرم کردن
overheats
U
زیاد گرم کردن
overheat
U
زیاد گرم کردن
ransacks
U
زیاد کاوش کردن
overrating
U
زیاد براورد کردن
overcharged
U
زیاد حساب کردن
to overexert
U
تقلای زیاد کردن
ransacking
U
زیاد کاوش کردن
overrates
U
زیاد براورد کردن
over excite
U
زیاد تحریک کردن
over refine
U
زیاد موشکافی کردن
raises
U
پروراندن زیاد کردن
overrated
U
زیاد براورد کردن
add
U
زیاد کردن برد
overrate
U
زیاد براورد کردن
superheat
U
گرم کردن زیاد
overpress
U
زیاد پافشاری کردن در
make much of
U
استفاده زیاد کردن از
overestimate
U
زیاد براورد کردن
overestimated
U
زیاد براورد کردن
oversimplifies
U
زیاد ساده کردن
oversimplified
U
زیاد ساده کردن
oversimplification
U
زیاد ساده کردن
overestimating
U
زیاد براورد کردن
overcharges
U
زیاد حساب کردن
overcharge
U
زیاد حساب کردن
overfreight
U
زیاد بار کردن
overload
U
زیاد بار کردن
propagate
U
زیاد کردن پروردن
strains
U
کوشش زیاد کردن
adding
U
زیاد کردن برد
adds
U
زیاد کردن برد
overloads
U
زیاد بار کردن
oversimplifying
U
زیاد ساده کردن
overloaded
U
زیاد بار کردن
oversimplify
U
زیاد ساده کردن
overcharging
U
زیاد حساب کردن
propagating
U
زیاد کردن پروردن
propagates
U
زیاد کردن پروردن
propagated
U
زیاد کردن پروردن
overestimates
U
زیاد براورد کردن
overwork
U
کار زیاد کردن
overworked
U
کار زیاد کردن
overworking
U
کار زیاد کردن
overworks
U
کار زیاد کردن
to overwork oneself
U
زیاد کار کردن
expanded , capacity
U
زیاد کردن گنجایش
to overstrain oneself
U
تقلای زیاد کردن
elevation of security
U
زیاد کردن تامین
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
give or take
<idiom>
U
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
gaps
U
اختلاف زیاد شکافدار کردن
overpress
U
زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
ingurgitate
U
فرا گرفتن زیاد پر کردن
gap
U
اختلاف زیاد شکافدار کردن
extorting
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
To live a long life .
U
عمر طولانی (زیاد ) کردن
to lavisheffort
U
زیاد تلاش یا کوشش کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
extort
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
extorts
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
to bolt
U
با سرعت زیاد حرکت کردن
extorted
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
accessory objects
U
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
godroon
U
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
tasks
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to overrun oneself
U
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
task
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
haunts
U
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
haunt
U
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
to overeach oneself
U
زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com