Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
biophysics
U
زیست- فیزیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
eco-branch
U
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation
U
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
bio-
U
زیست -
biogen
U
زیست زا
symbion
U
هم زیست
subsistence
U
زیست
performance of the dam
U
زیست سد
biomass
U
زیست توده
biome
U
اقلیم زیست
biometrics
U
زیست سنجی
biomechanics
U
زیست مکانیک
biome
U
زیست بوم
bioluminescence
U
زیست تابی
biogeographic
U
زیست جغرافیایی
biogenosphere
U
زیست کره
biogeography
U
زیست جغرافی
biogenic
U
زیست زاییده
biogenesis
U
زیست زاد
biologism
U
زیست شناسی
biogenosphere
U
زیست سپهر
biometrics
U
زیست سنجش
biometry
U
زیست سنجی
life force
U
زیست نیرو
life space
U
فضای زیست
eco-
U
زیست بوم
livability
U
زیست پذیری
liveware
U
زیست افزار
biological clock
U
زیست گشت
biogases
U
زیست گاز
biogas
U
زیست گاز
colony
U
زیست گاه
biological chemistry
U
زیست شیمی
libidinal
U
زیست مایهای
homeland
U
زیست بوم
homelands
U
زیست بوم
biopolymer
U
زیست بسپار
biospher
U
زیست کره
biotype
U
زیست گروه
exvia
U
برون زیست
joie de vivre
U
زیست شادی
biosphere
U
فضای زیست
biotechnology
U
زیست فناوری
biosphere
U
زیست کره
environment
U
محیط زیست
environments
U
محیط زیست
inhabitant
U
زیست کننده در
libido
U
زیست مایه
libidos
U
زیست مایه
settlements
U
زیست گاه
biosphere
U
زیست سپهر
settlement
U
زیست گاه
biologist
U
زیست شناس
modus vivendi
U
شیوه زیست
existences
U
زیست موجودیت
existence
U
زیست موجودیت
subsist
U
زیست کردن
subsisted
U
زیست کردن
viability
U
زیست پذیری
biological
U
زیست شناختی
subsistence
U
وسایل زیست
biologically
U
زیست شناختی
biogenetic
U
زیست زادی
biochemistry
U
زیست- شیمی
biochemistry
U
زیست شیمی
biology
U
زیست شناسی
worked
U
زیست عمل
subsisting
U
زیست کردن
subsists
U
زیست کردن
biochemist
U
زیست شیمیدان
subsistence
U
مربوط به زیست
biochemists
U
زیست شیمیدان
work
U
زیست عمل
environmentalists
U
محیط زیست گرا
environmentalist
U
محیط زیست شناس
lacustrine
U
زیست کننده دردریاچه
environmentalists
U
محیط زیست شناس
limicoline
U
زیست کننده درساحل
environmentalist
U
محیط زیست گرا
limnetic
U
زیست کننده در اب شیرین
limnic
U
زیست کننده در اب شیرین
saltwater
U
زیست کننده در اب شور
biological chemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
phenology
U
زیست پدیده شناسی
biochemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
stenobathic
U
درعمق کم زیست کننده
psychobiology
U
روانشناسی زیست شناختی
amylum
U
نشاسته
[زیست شیمی]
life zone
U
منطقه زیست شناسی
viable
U
زیست پذیر ماندنی
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
environmental benefit
U
فواید زیست محیطی
biocid
U
زیست کش مانع حیات
bioclimatology
U
زیست اقلیم شناسی
proclimax
U
منطقه زیست جانوریاگیاهی
environmental protection
U
حفاظت محیط زیست
coexistent
U
باهم زیست کننده
biological control
U
کنترل زیست شناختی
biologism
U
زیست شناختی نگری
environmental impact
U
نشانزد زیست محیطی
biodegradable
U
زیست تجزیه پذیر
biochemical catalyst
U
کاتالیزور زیست شیمیایی
human biometric
U
زیست سنجی انسانی
eco-technology
U
فناوری زیست بوم
geobiology
U
زمین زیست شناسی
fluvial
U
زیست کننده در رودخانه
environmentalism
U
محیط زیست گرایی
environmentalism
U
محیط زیست شناسی
eco-tech
U
فناوری زیست بوم
biochron
U
زیست زمان جانداران
biomass pyramid
U
هرم زیست توده
genetic analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
live-in
U
زیست کننده در محل کار
biomass feedstock
U
مواد اولیه زیست توده
bionic
U
وابسته به زیست سازه شناسی
genetic screen
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
bio-
U
پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
xerophilous
U
قابل زیست درمحیطهای خشک
gene analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
may fly
U
حشرهای که یک روز زیست میکند
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
limnologist
U
زیست شناس جانوران اب شیرین
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
host
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
host organism
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
biologic
U
زیست شناسی معرفت الحیات
mesarch
U
زیست کننده درناحیه مرطوب
green PC
U
رایانه زیست بوم دوستانه
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
saxatile
U
درسنگ زیست کننده یا روییده
to be parasitic
[on]
U
انگلی شدن
[زیست شناسی]
to be parasitic
[on]
U
پارازیتی شدن
[زیست شناسی]
xerophile
U
قابل زیست در محیطهای خشک
genetic analysis
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
stenohaline
U
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
genetic screen
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
environmental services
U
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
gene analysis
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
medial meniscus
U
منیسک داخلی
[زیست شناسی]
[کالبدشناسی]
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
xerophyte
U
گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
adenoid
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
pharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
halobiont
U
موجود زیست کننده دراب شور
starch
[Amylum]
U
نشاسته
[زیست شیمی]
[غذا و آشپزخانه]
physics
U
فیزیک
physic
U
فیزیک
biology
U
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
pond life
جانوران بی مهره
[که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
endobiotic
U
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
the Green Dot®
[recycling symbol]
U
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
java sparrow
U
نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
lotic
U
زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
The Physics of Radiation Protection
U
فیزیک بهداشت
friction
U
اصطکاک
[فیزیک]
Health physics
U
فیزیک بهداشت
modern physics
U
فیزیک مدرن
modern physics
U
فیزیک جدید
modern physics
U
فیزیک نوین
work
U
کار
[فیزیک]
mass
U
جرم
[فیزیک]
zoophysics
U
فیزیک حیوانی
physicist
U
فیزیک دان
nucleonics
U
فیزیک هستهای
electro physic
U
فیزیک الکتریسیته
optics
U
فیزیک نور
molecular physics
U
فیزیک مولکولی
introduction to physics
U
فیزیک مقدماتی
physical chemistry
U
شیمی فیزیک
atomics
U
فیزیک اتمی
psychophysics
U
روان- فیزیک
tribophysics
U
فیزیک اصطکاکی
thermophysics
U
فیزیک حرارت
chemical physics
U
فیزیک شیمیایی
particle physics
U
فیزیک ذرات
particle physics
U
ریزچه فیزیک
metal physics
U
فیزیک فلزات
astrophysics
U
اختر فیزیک
astrophysics
U
فیزیک نجومی
electron physics
U
فیزیک الکترونها
physicists
U
فیزیک دان
geophysics
U
زمین فیزیک
electron physics
U
فیزیک الکترونی
introduction to physics
U
مبادی فیزیک
biodegraability
U
قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
to greenwash
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
radiobiology
U
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
genetics
U
شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
Degeneracy
U
تباهیدگی
[ریاضی]
[فیزیک]
degenerate case
U
تباهیدگی
[ریاضی]
[فیزیک]
Degeneracy
U
تبهگنی
[ریاضی]
[فیزیک]
angular mass
U
گشتاور لختی
[فیزیک]
quantum physics
U
مکانیک کوانتومی
[فیزیک]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com