Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
biomechanics
U
زیست مکانیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mechanic
U
مکانیک مکانیک ماشین الات
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
eco-branch
U
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation
U
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
mechanic
U
مکانیک
mechanics
U
مکانیک
mechanician
U
مکانیک
machanist
U
مکانیک
automotive engineer
U
مهندس مکانیک
fluid mechanics
U
مکانیک سیالات
mechanics
U
علم مکانیک
aeromechanics
U
فن مکانیک هواپیمایی
wave mecanics
U
مکانیک موجی
statistical mechanics
U
مکانیک اماری
celestial machine
U
مکانیک سماوی
soil mechanics
U
مکانیک خاک
soil mechanism
U
مکانیک خاک
quantum mechanics
U
مکانیک کوانتومی
mechanical engineer
U
مکانیک دان
electricians
U
مکانیک برق
celestial machine
U
مکانیک اسمانی
body mechanics
U
مکانیک بدن
mechanical engineering
U
مهندسی مکانیک
hydraulics
U
مکانیک سیالات
matrix mechnics
U
مکانیک ماتریسی
electrician
U
مکانیک برق
fitters
U
کمک مکانیک
mechanical engineer
U
مهندس مکانیک
fitter
U
کمک مکانیک
newtonian machanics
U
مکانیک نیوتنی
newtonian mechanics
U
مکانیک نیوتونی
hydromechanics
U
مکانیک سیالات
dynamics
U
مکانیک حرکت
aeromechanic
U
مکانیک هواپیما
mechanician
U
مکانیک ماشین الات
aviation structural mechanic
U
مکانیک بدنه هواپیما
quantum physics
U
مکانیک کوانتومی
[فیزیک]
aeromechanic
U
مربوط به مکانیک هواپیمایی
quantum theory
U
مکانیک کوانتومی
[فیزیک]
schrodinger wave mechanics
U
مکانیک موجی شرودینگر
mechanics
U
علم جراثقال مکانیک
gasman
U
مکانیک وسایل گازسوز
hydraulics
U
هیدرولیک مکانیک مایعات
gasmen
U
مکانیک وسایل گازسوز
classical mechanics
U
مکانیک کلاسیک
[فیزیک]
freewheel
[overrunning clutch ]
U
چرخ آزاد
[فناوری مکانیک]
fitter
U
کمک مکانیک مونتاژکار لوله کش
common tool set
U
دست ابزار جنرال مکانیک
mechanics
U
علم مکانیک ماشین شناسی
fitters
U
کمک مکانیک مونتاژکار لوله کش
automotive engineering
U
تکنولوژی اتومکانیک مهندسی مکانیک اتومبیل
Can you send a mechanic, please?
U
آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
energetics
U
رشتهای ازعلم مکانیک که درباره نیرو وتحولات ان بحث میکنند
performance of the dam
U
زیست سد
biogen
U
زیست زا
subsistence
U
زیست
symbion
U
هم زیست
bio-
U
زیست -
biotechnology
U
زیست فناوری
biological clock
U
زیست گشت
biogases
U
زیست گاز
biogas
U
زیست گاز
exvia
U
برون زیست
biogenesis
U
زیست زاد
colony
U
زیست گاه
joie de vivre
U
زیست شادی
homelands
U
زیست بوم
homeland
U
زیست بوم
liveware
U
زیست افزار
livability
U
زیست پذیری
life space
U
فضای زیست
life force
U
زیست نیرو
eco-
U
زیست بوم
libidinal
U
زیست مایهای
biological chemistry
U
زیست شیمی
environments
U
محیط زیست
work
U
زیست عمل
biochemists
U
زیست شیمیدان
biochemist
U
زیست شیمیدان
subsists
U
زیست کردن
subsisting
U
زیست کردن
subsisted
U
زیست کردن
subsist
U
زیست کردن
inhabitant
U
زیست کننده در
worked
U
زیست عمل
biology
U
زیست شناسی
biochemistry
U
زیست- شیمی
biochemistry
U
زیست شیمی
biologically
U
زیست شناختی
biological
U
زیست شناختی
settlement
U
زیست گاه
biologist
U
زیست شناس
existences
U
زیست موجودیت
existence
U
زیست موجودیت
libidos
U
زیست مایه
libido
U
زیست مایه
viability
U
زیست پذیری
subsistence
U
مربوط به زیست
settlements
U
زیست گاه
biosphere
U
زیست کره
environment
U
محیط زیست
biophysics
U
زیست- فیزیک
biosphere
U
زیست سپهر
modus vivendi
U
شیوه زیست
biosphere
U
فضای زیست
subsistence
U
وسایل زیست
biometrics
U
زیست سنجی
biogenosphere
U
زیست کره
biogenosphere
U
زیست سپهر
biogeographic
U
زیست جغرافیایی
biome
U
اقلیم زیست
biogeography
U
زیست جغرافی
biometry
U
زیست سنجی
biomass
U
زیست توده
bioluminescence
U
زیست تابی
biopolymer
U
زیست بسپار
biogenic
U
زیست زاییده
biome
U
زیست بوم
biologism
U
زیست شناسی
biogenetic
U
زیست زادی
biometrics
U
زیست سنجش
biotype
U
زیست گروه
biospher
U
زیست کره
human biometric
U
زیست سنجی انسانی
biodegradable
U
زیست تجزیه پذیر
geobiology
U
زمین زیست شناسی
environmental impact
U
نشانزد زیست محیطی
fluvial
U
زیست کننده در رودخانه
environmentalists
U
محیط زیست گرا
environmentalists
U
محیط زیست شناس
eco-tech
U
فناوری زیست بوم
environmental benefit
U
فواید زیست محیطی
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
eco-technology
U
فناوری زیست بوم
amylum
U
نشاسته
[زیست شیمی]
environmentalism
U
محیط زیست شناسی
environmentalism
U
محیط زیست گرایی
environmentalist
U
محیط زیست شناس
environmentalist
U
محیط زیست گرا
lacustrine
U
زیست کننده دردریاچه
viable
U
زیست پذیر ماندنی
coexistent
U
باهم زیست کننده
biologism
U
زیست شناختی نگری
phenology
U
زیست پدیده شناسی
stenobathic
U
درعمق کم زیست کننده
biological control
U
کنترل زیست شناختی
biological chemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
biochemistry
U
بیوشیمی
[زیست شیمی]
biochemical catalyst
U
کاتالیزور زیست شیمیایی
saltwater
U
زیست کننده در اب شور
psychobiology
U
روانشناسی زیست شناختی
proclimax
U
منطقه زیست جانوریاگیاهی
biochron
U
زیست زمان جانداران
limnic
U
زیست کننده در اب شیرین
biocid
U
زیست کش مانع حیات
bioclimatology
U
زیست اقلیم شناسی
biomass pyramid
U
هرم زیست توده
life zone
U
منطقه زیست شناسی
environmental protection
U
حفاظت محیط زیست
limicoline
U
زیست کننده درساحل
limnetic
U
زیست کننده در اب شیرین
flight engineer
U
مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
green PC
U
رایانه زیست بوم دوستانه
host
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
to be parasitic
[on]
U
انگلی شدن
[زیست شناسی]
to be parasitic
[on]
U
پارازیتی شدن
[زیست شناسی]
biomass feedstock
U
مواد اولیه زیست توده
gene analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
limnologist
U
زیست شناس جانوران اب شیرین
may fly
U
حشرهای که یک روز زیست میکند
mesarch
U
زیست کننده درناحیه مرطوب
host organism
U
ارگانیسم میزبان
[زیست شناسی]
saxatile
U
درسنگ زیست کننده یا روییده
live-in
U
زیست کننده در محل کار
xerophile
U
قابل زیست در محیطهای خشک
xerophilous
U
قابل زیست درمحیطهای خشک
bionic
U
وابسته به زیست سازه شناسی
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
bio-
U
پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
biologic
U
زیست شناسی معرفت الحیات
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
genetic screen
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
genetic analysis
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
xerophyte
U
گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
stenohaline
U
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
environmental services
U
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
starch
[Amylum]
U
نشاسته
[زیست شیمی]
[غذا و آشپزخانه]
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
pharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
halobiont
U
موجود زیست کننده دراب شور
adenoid
U
لوزه سوم
[کالبدشناسی]
[زیست شناسی]
medial meniscus
U
منیسک داخلی
[زیست شناسی]
[کالبدشناسی]
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
gene analysis
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com