Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nursling
U
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
undertakers
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
yonker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princox
U
جوان ژیگولو جوان جلف
princock
U
جوان ژیگولو جوان جلف
to take in hand
U
بعهده گرفتن
assumes
U
بعهده گرفتن
assume
U
بعهده گرفتن
at the owner's risk
U
بعهده مالک
To undertake . To take on.
U
بعهده گرفتن
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty .
U
مسئولیتی را بعهده گرفتن
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
undertaken
U
بعهده گرفتن قول دادن
undertakes
U
بعهده گرفتن قول دادن
undertake
U
بعهده گرفتن قول دادن
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
attentiveness
U
موافبت
vigilance
U
موافبت
carefulness
U
موافبت
attendance
U
موافبت
watchfully
U
با موافبت
attention
U
موافبت
attentions
U
موافبت
attendances
U
موافبت
This check is on bank Melli .
U
این چه بعهده بانک ملی است
alertress
U
زرنگی موافبت
assistance
U
موافبت رسیدگی
to keep an eyes on
U
موافبت کردن
care
U
موافبت بیم
care
U
نگهداری موافبت
cared
U
موافبت بیم
cared
U
نگهداری موافبت
cares
U
موافبت بیم
cares
U
نگهداری موافبت
to watch over
U
موافبت کردن
tendance
U
موافبت پرستاری
handlers
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handler
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
aftercare
U
توجه و موافبت درمرحلهء نقاهت
minds
U
موافبت کردن ملتفت بودن
assist
U
موافبت کردن ملحق شدن
assisted
U
موافبت کردن ملحق شدن
assisting
U
موافبت کردن ملحق شدن
assists
U
موافبت کردن ملحق شدن
minding
U
موافبت کردن ملتفت بودن
mind
U
موافبت کردن ملتفت بودن
to keep watch
U
کشیک کشیدن موافبت کردن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
leading lady
U
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
to be all eyes
U
موافبت کامل کردن سرتاپاچشم شدن
airy-fairy
U
کسی که خود را میگیرد
hydraulic cement
U
سیمانی که در زیر اب میگیرد
fully paid
U
که حقوق خودراتمام میگیرد
that right inheres in him
U
ان حق باو تعلق میگیرد
eyeservant
U
نوکری که فقط هنگام موافبت اقایش خوب کارمیکند نوکرپیش رو
governor
U
حاکم
judged
U
حاکم
judges
U
حاکم
referees
U
حاکم
refereeing
U
حاکم
refereed
U
حاکم
referee
U
حاکم
judging
U
حاکم
arbitress
U
حاکم
judge
U
حاکم
regnant
U
حاکم
governors
U
حاکم
governesses
U
حاکم زن
burgomaster
U
حاکم
governess
U
حاکم زن
gerent
U
حاکم
commanding
U
حاکم
dominant
U
حاکم
imperatives
U
حاکم
imperative
U
حاکم
gynecocrat
U
حاکم زن
rulers
U
حاکم
kami
U
حاکم
Governors General
U
حاکم کل
ruler
U
حاکم
Governor Generals
U
حاکم کل
Governor General
U
حاکم کل
displaced persons
U
اشخاص پناهنده
personas
U
اشخاص یک کتاب
many persons
U
خیلی اشخاص
person perception
U
ادراک اشخاص
persona
U
اشخاص یک کتاب
knowledge of persons
U
شناسایی اشخاص
personae
U
اشخاص یک کتاب
omnium gatherum
U
مجموعه اشخاص
great persons
U
اشخاص بزرگ
natural persons
U
اشخاص طبیعی
many a man
U
بسا اشخاص
few men
U
اشخاص کمی
these people
U
این اشخاص
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
many people
U
خیلی اشخاص
artificial persons
U
اشخاص حقوقی
all in contract
U
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
heliograph
U
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
weaner
U
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
hooker
U
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
candlelit
U
اتاقیا میزیکهبا شمعنور میگیرد
hookers
U
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
the freak takes him
U
وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
it is very easily done
U
بسیار اسان انجام میگیرد
lunt
U
کبریتی که بکندی اتش میگیرد
despot
U
حاکم مطلق
despots
U
حاکم مطلق
dynast
U
حاکم سردودمان
autocrats
U
حاکم مطلق
ethnarch
U
حاکم استاندار
autocrat
U
حاکم مطلق
magistrate
U
حاکم صلحیه
autarky
U
حاکم مطلق
autarchy
U
حاکم مطلق
military governor
U
حاکم نظامی
chief tomn
U
حاکم نشین
local government
U
حاکم محلی
paramount
U
حاکم عالیمقام
ruling class
U
طبقه حاکم
magistrates
U
حاکم صلحیه
castellan
U
حاکم قصر
governor's seat
U
حاکم نشین
plutocracy
U
دولتمندان حاکم
plutocracies
U
دولتمندان حاکم
sovereign
U
حاکم مسلط
governing law
U
قانون حاکم
sovereigns
U
حاکم مسلط
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
blacklisted
U
صورت اشخاص بدحساب
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
blacklist
U
صورت اشخاص بدحساب
panels
U
صورت اسامی اشخاص
inter alia
U
میان اشخاص دیگر
withindoors
U
اشخاص داخل منزل
panel
U
صورت اسامی اشخاص
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
to suck eggs
U
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
blacklists
U
صورت اشخاص بدحساب
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
dog paddle
U
شنای اشخاص مبتدی
criss-crosses
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing
U
امضای اشخاص بیسواد
blacklisting
U
صورت اشخاص بدحساب
fusion reactor
U
راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
undertakers
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
undertaking
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
undertaker
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
bass clef
U
کلیدی که زیر f ومیان cقرار میگیرد
aneroid
U
فشارسنجی که فشار مطلق رااندازه میگیرد
quantity allowance
U
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
eye service
U
خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
chief residence
U
مقرعمده حاکم نشین
governor
U
حاکم رئیس زندان
governors
U
حاکم رئیس زندان
county towns
U
حاکم نشین استان
county town
U
حاکم نشین استان
nationality law
U
قانون حاکم برتابعیت
chatelain
U
بانوی حاکم قلعه
legates
U
نماینده پاپ حاکم
burgess
U
حاکم یاقاضی شهر
legate
U
نماینده پاپ حاکم
common touch
U
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
sucker list
<idiom>
U
لیستی از اشخاص ساده لوح
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
subjects of international law
U
اشخاص حقوق بین الملل
high-powered
U
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
quarterback
U
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
quarterbacks
U
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
sheet lighning
U
برقی که روشنایی ان پخش شده همه جا را میگیرد
kelson or keelson
U
کالبدزیرین کشتی که روی تیرحمال قرار میگیرد
it is ridiculously small
U
بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
governed
U
حاکم بودن فرمانداری کردن
reeve
U
حاکم عرف مامور اجرا
govern
U
حاکم بودن فرمانداری کردن
governs
U
حاکم بودن فرمانداری کردن
quislings
U
حاکم دست نشانده اجنبی
quisling
U
حاکم دست نشانده اجنبی
tyrants
U
حاکم و سلطان مستبد یاستمگر
tyrant
U
حاکم و سلطان مستبد یاستمگر
intelligentsia
U
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
apportionment
U
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
dais
U
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
round up
U
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
One must not judge by appearances .
U
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
disc
U
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com