Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To move heaven and earth.
U
زمین وزمان رابهم دوختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to leave no stone unturned
U
زمین واسمان رابهم دوختن همه وسایل رابکاربردن
To move heaven and earth.
U
زمین وزمان را بحرکت در آوردن ( بهر اقدامی دست زدن )
In this day and age.
U
دراین دور وزمان
calendar program
U
ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
hamshackle
U
رابهم بستن
it turned my stomach
U
دلم رابهم زد
to bang the door
U
در رابهم زدن
poke the fire
U
اتش رابهم بزنید
to knit up
U
سرش رابهم اوردن
to set two men at variance
U
میانه دو کس رابهم زدن
to strike tens
U
اردو رابهم زدن
to baffle one's plots
U
برنامههای کسی رابهم زدن
hawser bend
U
گره طنابی که دوسرطناب رابهم فروکند
intertie
U
تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
interspinalis
U
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
sew
U
دوختن
sew up
U
دوختن
escallop
U
دوختن
sews
U
دوختن
sewed
U
دوختن
steek
U
دوختن
frills
U
حاشیه دوختن بر
to look fixedly
U
چشم دوختن
transfixion
U
بهم دوختن
suture
U
چاک دوختن
skirt
U
دامن دوختن
pourpoint
U
لحاف دوختن
To anticipate a huge raki - off out something.
U
کیسه دوختن
skirts
U
دامن دوختن
frill
U
حاشیه دوختن بر
skirted
U
دامن دوختن
fix
U
جادادن چشم دوختن به
to darn socks
U
جوراب
[پاره]
را دوختن
quilts
U
مثل لحاف دوختن
fixes
U
جادادن چشم دوختن به
To fix ones eyes on something.
U
به چیزی چشم دوختن
smocks
U
روپوش زنانه دوختن
smock
U
روپوش زنانه دوختن
fashioner
U
لباس دوختن برای
fur
U
خز دوختن به باردار شدن
knight of the shears
U
لباس دوختن برای
furbelow
U
چین دوختن روی
quilt
U
مثل لحاف دوختن
ninth part of a man
U
لباس دوختن برای
it puckered up in sewing
U
هنگام دوختن جمع شد
sewing
U
دوختن پارچه لباسی
furs
U
خز دوختن به باردار شدن
gazes
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazed
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazing
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
it puckered up in sewing
U
درضمن دوختن چین خورد
reline
U
پارچه کتانی تازه دوختن
gaze
U
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to limber up a gun carriage
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
scallop
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
scallops
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
to unstitch something
[sewing]
U
کوکی
[بخیه ای]
را باز کردن
[دوختن پارچه]
[فناوری بافندگی]
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
to put a patch on a garment
U
وصله بر جامهای دوختن جامهای را وصله کردن
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earths
U
زمین
tellus
U
زمین
rooter
U
زمین کن
land n
U
زمین
land
U
زمین
geodetically
U
زمین
soil
U
زمین
soiling
U
زمین
soils
U
زمین
ground surface
U
کف زمین
acres
U
زمین
grass roots
U
کف زمین
earthing
U
زمین
graze
U
زمین
grazed
U
زمین
grazes
U
زمین
norland
U
زمین
acre
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
ground line
U
خط زمین
aerospace
U
جو زمین
cinder tracks
U
زمین دو
cinder track
U
زمین دو
floored
U
کف زمین
floor
U
کف زمین
domains
U
زمین
domain
U
زمین
floors
U
کف زمین
terrain
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
lackland
U
بی زمین
ground
U
: زمین
globe
U
زمین
ground
U
زمین
ground
U
کف زمین
floor
U
کف زمین
field
U
زمین
earth
U
زمین
globes
U
زمین
fields
U
زمین
fielded
U
زمین
this earthly round
U
زمین
real estate
U
زمین
geodesy
U
زمین سنجی
foreland
U
زمین جلوامده
ground cushion
U
بالشتک زمین
ground conection
U
اتصال زمین
geology
U
زمین شناسی
geochemistry
U
زمین شیمی
ends
U
زمین حریف
end
U
زمین حریف
ended
U
زمین حریف
flat ground
U
زمین مسطح
flat ground
U
زمین تخت
earthwards
U
سوی زمین
earthwards
U
بطرف زمین
landfall
U
ریزش زمین
elevated ground
U
زمین بلند
emblements
U
محصول زمین
emblements
U
حاصل زمین
landed
U
زمین دار
field hockey
U
زمین هاکی
geological
U
زمین شناختی
geological
U
زمین شناسی
feature line
U
خط عوارض زمین
ground detector
U
تستر زمین
field of play
U
زمین بازی
landfalls
U
ریزش زمین
crusts
U
پوسته زمین
borderland
U
زمین سرحدی
geoisotherm
U
همدمای زمین
geotherm
U
همدمای زمین
geotaxis
U
زمین گرایی
borderlands
U
زمین سرحدی
floor
U
محدوده زمین
geostrategy
U
زمین شناسی
laird
U
صاحب زمین
isogeotherm
U
همدمای زمین
gridiron
U
زمین فوتبال
geolatry
U
زمین پرستی
speculation
U
زمین خواری
bogs
U
زمین باطلاقی
bog
U
زمین باطلاقی
lairds
U
صاحب زمین
floored
U
محدوده زمین
geotropism
U
زمین گرایی
soccer field
U
زمین فوتبال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com