Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
geologist
U
زمین شناس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lapidarian
U
سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish
U
دینار شناس و ریال شناس
lapidary
U
سنگ شناس گوهر شناس
virologist
U
متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
paleographer
U
خط شناس
technologist
U
فن شناس
graphologist
U
خط شناس
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
pteridologist
U
سرخس شناس
pteridologist
U
کرف شناس
statisticians
U
امار شناس
tactful
U
موقع شناس
statistician
U
امار شناس
geneticist
U
نسل شناس
astronomer
U
ستاره شناس
phenomenologist
U
پدیده شناس
philologer
U
زبان شناس
philologist
U
واژه شناس
philologist
U
زبان شناس
petrologist
U
سنگ شناس
phonologist
U
صوت شناس
phrenologist
U
جمجمه شناس
geneticists
U
نسل شناس
physiognomist
U
قیافه شناس
tactfully
U
موقع شناس
sociologist
U
جامعه شناس
ecologists
U
بوم شناس
ecologist
U
بوم شناس
philatelists
U
تمبر شناس
philatelist
U
تمبر شناس
oceanographer
U
اقیانوس شناس
naturalists
U
طبیعت شناس
naturalist
U
طبیعت شناس
pathologists
U
اسیب شناس
pathologist
U
اسیب شناس
gourmets
U
خوراک شناس
gourmet
U
خوراک شناس
serologist
U
سرم شناس
spectroscopist
U
طیف شناس
syphilologist
U
سفلیس شناس
teleologist
U
پایان شناس
ethnologist
U
قوم شناس
rhythmist
U
سجع شناس
selenographer
U
ماه شناس
self knowing
U
خود شناس
genealogist
U
شجره شناس
herbalists
U
گیاه شناس
herbalist
U
گیاه شناس
grateful
U
متشکر حق شناس
antiquarian
U
عتیقه شناس
dutiful
U
وفیفه شناس
dutiful
U
گماشت شناس
seismologist
U
زلزله شناس
sociologist
U
انسگان شناس
anthropologist
U
انسان شناس
archeologist
U
باستان شناس
archaeologist
U
باستان شناس
criminologist
U
جرم شناس
ethnologists
U
قوم شناس
therapeutist
U
درمان شناس
parasitologist
U
انگل شناس
feal
U
وفیفه شناس
cytology
U
یاخته شناس
cytology
U
سلول شناس
crystallographer
U
بلور شناس
craniologist
U
کله شناس
craniologist
U
جمجمه شناس
cosmologist
U
کیهان شناس
cosmographer
U
کیهان شناس
conchologist
U
صدف شناس
decoder
U
رمز شناس
demographer
U
جمعیت شناس
etymologer
U
اشنقاق شناس
ethologist
U
کردار شناس
epigraphist
U
کتیبه شناس
insectologist
U
حشره شناس
entomologist
U
حشره شناس
embryologist
U
رویان شناس
duteous
U
گماشت شناس
dendrologist
U
درخت شناس
climatologist
U
اقلیم شناس
characterologist
U
منش شناس
carpologist
U
میوه شناس
arborist
U
درخت شناس
anatomist
U
کالبد شناس
esthetician
U
زیبایی شناس
aesthetician
U
زیبایی شناس
actinolagy
U
پرتو شناس
acoustician
U
صدا شناس
astrologer
U
ستاره شناس
astrologers
U
ستاره شناس
astronmer
U
ستاره شناس
toxicologist
U
زهر شناس
muscologist
U
خزه شناس
bryologist
U
خزه شناس
bibliographer
U
کتاب شناس
bibliograph
U
کتاب شناس
bacteriologist
U
میکرب شناس
botanist
U
گیاه شناس
botanists
U
گیاه شناس
zoologist
U
جانور شناس
antiquaries
U
عتیقه شناس
paleontologist
U
دیرین شناس
numismatist
U
مدال شناس
numismatist
U
سکه شناس
mythologist
U
اسطوره شناس
mythologist
U
افسانه شناس
mythologist
U
اساطیر شناس
myologist
U
ماهیچه شناس
musicologist
U
موسیقی شناس
loyal
U
وفیفه شناس
odontologist
U
دندان شناس
oenologist
U
باده شناس
osteologist
U
استخوان شناس
orologist
U
کوه شناس
ornithologist
U
پرنده شناس
orientalist
U
خاور شناس
operation decoder
U
عمل شناس
opcode decoder
U
رمزالعمل شناس
ontologist
U
هستی شناس
oenologist
U
شراب شناس
mineralogist
U
معدن شناس
microbiologist
U
میکرب شناس
methodologist
U
اسلوب شناس
hypnologist
U
خواب شناس
herborist
U
گیاه شناس
heliologist
U
افتاب شناس
godly
U
خدا شناس
punctual
U
وقت شناس
conscientious
U
وفیفه شناس
gemologist
U
گوهر شناس
antiquary
U
عتیقه شناس
ichthyologist
U
ماهی شناس
iconologist
U
شمایل شناس
metallographer
U
فلز شناس
lunarian
U
ماه شناس
petologist
U
سنگ شناس
lithologist
U
سنگ شناس
lexicologist
U
لغت شناس
astronomers
U
ستاره شناس
ideologist
U
ارمان شناس
fossilist
U
سنگواره شناس
discreet
<adj.>
U
موقع شناس
vermeologist
U
کرم شناس
discrete
<adj.>
U
موقع شناس
technologist
U
حرفه شناس
discretional
<adj.>
U
موقع شناس
prudent
[discreet]
<adj.>
U
موقع شناس
vulcanologist
U
دانشمنداتشفشان شناس
weather wise
U
هوا شناس
topologist
U
مکان شناس
neurologist
U
عصب شناس
biologist
U
زیست شناس
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
environmentalist
U
محیط زیست شناس
duteous
U
وفیفه شناس مطیع
environmentalists
U
محیط زیست شناس
feal
U
نمک شناس باوفا
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.
U
موقع شناس بودن
he can read the sky
U
ستاره شناس است
metrologist
U
سنگ و پیمانه شناس
stratigrapher
U
دانشمند چینه شناس
leal
U
وفیفه شناس حقشناس
carcinology
U
سخت پوست شناس
volcanologist
U
دانشمند اتشفشان شناس
psychopathologist
U
اسیب شناس روانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com