Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
mixd weave
U
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
time span
U
دوره زمان
period
U
دوره زمان
time period
U
دوره زمان
period/stretch/lapse of time
U
دوره زمان
cycle time
U
زمان دوره
period
U
زمان تناوب دوره
periods
U
زمان تناوب دوره
idle time
U
دوره فترت زمان بیکاری
failure
U
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
failures
U
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
accumulate
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
plain weave
U
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
fragment
U
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
colporteur
U
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
present
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
textures
U
بافت
contexts
U
بافت
knitted
U
بافت
loose texture
U
بافت شل
tissue
U
بافت
knit goods
U
کش بافت
grain
U
بافت
tissues
U
بافت
texture
U
بافت
context
U
بافت
fiber
U
بافت
of a loose textture
U
شل بافت
gold tisane
U
زر بافت
contexture
U
بافت
neurine
U
بافت پی
of a loose texture
U
شل بافت
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
hand knitted
U
دست بافت
fibrosis
U
تصلب بافت ها
knit goods
U
کالای کش بافت
histology
U
بافت شناسی
cellular tissue
U
بافت زنبوری
histogen
U
بافت ساز
histogenesis
U
بافت سازی
collenchyma
U
بافت کلانشیم
biopsy
U
بافت برداری
texture of soil
U
بافت خاک
in vivo
U
بافت زنده
chain stitch
بافت زنجیری
close-knit
U
ریز بافت
phloem
U
بافت لیفی
xylem
U
بافت چوبی
welknit
U
خوش بافت
histoloysis
U
بافت خواری
vascular tissue
U
بافت هادی
vascular tissue
U
بافت اوندی
plain weave
U
بافت ساده
stroma
U
بافت نمدی
fiber
U
بافت لیف
homespun
U
بافت خانگی
woofs
U
دست بافت
adipose tissue
U
بافت چربی
stroma
U
بافت بنیادی
textures
U
بافت تاروپود
sennet
U
بافت حصیری
soil texture
U
بافت خاک
grossing
U
درشت بافت
grossest
U
درشت بافت
gross
U
درشت بافت
texture
U
بافت تاروپود
sclerenchyma
U
بافت زنبوری
grossed
U
درشت بافت
grosser
U
درشت بافت
fibres
U
بافت لیف
fibre
U
بافت لیف
woof
U
دست بافت
hand knife
U
خوش بافت
web
U
بافت یا نسج
webs
U
بافت یا نسج
nerve tissue
U
بافت عصبی
finespun
U
ریز بافت
selvage
U
گرد بافت
necrosis
U
بافت مردگی
selvedge
U
گرد بافت
grosses
U
درشت بافت
basket weave
U
بافت حصیری
slip
U
خطا در بافت
texture
U
ترکیب بافت
style
U
سبک بافت
sclerosis
U
تصلب بافت
slit weave
U
بافت چاکدار
knotless
U
بافت تقلبی
plain weave
U
بافت حصیری
knotless
U
بافت شل و آزاد
interlocking
U
بافت با قلاب
typical
<adj.>
U
بافت معمولی
weave
U
ساختن بافت
direction
U
سمت بافت
weaves
U
ساختن بافت
cellular
U
بافت سلولی
typical
<adj.>
U
بافت عادی
flat weave
U
تخت بافت
basket-weave
U
بافت حصیری
weaving draft
U
نقشه بافت
of a coarse fibre
U
درشت بافت زمخت
neuroglia
U
بافت حافظ عصب
knotless
U
بافت بدون گره
epithelize
U
بافت پوششی شدن
fabrics
U
سبک بافت اساس
homespun
U
بافت میهنی وطنی
gauze
U
نوعی بافت توری
taffetized
U
دارای بافت تافته
fabric
U
سبک بافت اساس
epithelialize
U
بافت پوششی شدن
phelloderm
U
بافت چوب پنبهای
suber
U
بافت چوب پنبهای
sequestrum
U
قسمت بافت مرده
anterior commissure
U
بافت رابط قدامی
warp
U
نخ تار
[در طول بافت]
sclerenchyma
U
بافت سخت سلولی
building steel lathing
U
بافت ساختمان فولادی
reticulum
U
بافت همبند و مشبک
contextual architecture
U
معماری بافت گرایی
reticulum
U
بافت نگاهدارنده اعصاب
soil separates
U
اجزاء بافت خاک
collenchyma
U
بافت لانه زنبوری
tightly weave
U
بافت پرتراکم و سفت
steel fabric
U
بافت فولاد ساختمانی
regular weave
[plain]
U
بافت معمولی و ساده
plain weave
U
پارچه ساده بافت
commissure
U
بافت عصبی رابط
fibrosis
U
افزایش بافت لیفی
histologic
U
وابسته به بافت شناسی
woodiness
U
بافت چوبی وفوردرخت
metal gauze
U
بافت توری فلزی
mesophyll
U
بافت درونی برگ
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
blemish
[mistake]
U
عدم تقارن در بافت
lymphomatoid
U
دارای بافت لنفی
homemade
U
خانگی خانه بافت
lymphopoiesis
U
تشکیل بافت لنفی
lymphomatous
U
دارای بافت لنفی
myoma
U
غده بافت ماهیچه
histological
U
وابسته به بافت شناسی
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
histologist
U
متخصص بافت شناسی
wire netting
U
بافت توری سیمی
balanced plain weave
U
بافت ساده یک رو یک زیر
histology
U
علم بافت شناسی
aceratosis
U
نارسی و نابالغی بافت شاخی
suberose
U
دارای بافت چوب پنبهای
suberic
U
دارای بافت چوب پنبهای
anomalous weave
U
بی نظمی و عدم تقارن در بافت
texture
U
دارای بافت ویژهای نمودن
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
lymphoma
U
غده مرکب از بافت لنفاوی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com