English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
internal cycle time U زمان چرخه داخلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cycle time U مدت چرخه زمان چرخه
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
internal timer U زمان سنج داخلی
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
internal lead time U زمان انجام سفارشهای داخلی
pert chart U نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
incretion U ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawked U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense U پدافند داخلی پایداری داخلی
internal structure U ساختمان داخلی سازه داخلی
squawks U مخابره داخلی ارتباط داخلی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
monocycle U یک چرخه
monocyle U یک چرخه
cycle U چرخه
cycles U چرخه
tricyclic U سه چرخه
rotation U چرخه
cycled U چرخه
velocipede U سه چرخه
tricycles U سه چرخه
cyclones U چرخه
cyclone U چرخه
tricycle U سه چرخه
water cycle U چرخه اب
hydrologic cycle U چرخه اب
trike U سه چرخه
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
cycled U چرخه زدن
hz U چرخه درثانیه
biorhythm U چرخه زیستی
hertz U چرخه در ثانیه
cardiac cycle U چرخه قلبی
cycles U چرخ چرخه
life-cycles U چرخه زندگی
life-cycle U چرخه زندگی
storage cycle U چرخه انباره
tropical cyclone U چرخه استوایی
activity cycle U چرخه فعالیت
cyclones U چرخه باد
six by six U ماشین شش چرخه
cyclone U چرخه باد
search cycle U چرخه جستجو
cycling U چرخه زنی
cycles U چرخه زدن
instruction cycle U چرخه دستورالعمل
carnot cycle U چرخه کارنو
four cycle U چهار چرخه
duty cycle U چرخه کار
machine cycle U چرخه ماشین
tricar U اتومبیل سه چرخه
cycle U چرخ چرخه
cycle U چرخه زدن
pedicab U سه چرخه پایی
kilocycle U هزار چرخه
minor cycle U چرخه خرد
minor cycle U خرد چرخه
cycle stealing U چرخه دزدی
cycle stealing U مدت چرخه
cycle time U مدت چرخه
life cycle U چرخه دوام
major cycle U چرخه بزرگ
menstrual cycle U چرخه قاعدگی
cycles per second U چرخه در ثانیه
memory cycle U چرخه حافظه
design cycle U چرخه طراحی
display cycle U چرخه نمایش
fetch cycle U چرخه واکشی
circulation of a vector U چرخه بردار
magnetic whirl U چرخه مغناطیسی
megacycle U میلیون چرخه
megacycle U مگا چرخه
handlebar U دسته دو چرخه
execute cycle U چرخه اجرا
execution cycle U چرخه اجرا
cycled U چرخ چرخه
major cycle U بزرگ چرخه
data processing cycle U چرخه پردازش داده
read restore cycle U چرخه خواندن و ترمیم
six by six U وسیله نقلیه شش چرخه
kilomegacycle U یک بیلیون چرخه در ثانیه
gramdfather cycle U چرخه پدر بزرگ
born haber cycle U چرخه بورن- هابر
citric acid cycle U چرخه سیتریک اسید
program development cycle U چرخه ایجاد برنامه
read write cycle U چرخه خواندن و نوشتن
computer processing cycle U چرخه پردازش کامپیوتر
kilomegacycle U هزار میلیون چرخه
reset cycle U چرخه باز نشانی
toothed wheel U چرخه دندانه دار
gigacycle U هزار میلیارد چرخه
wagonette U گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
tarantass U درشکه بی فنروچهار چرخه روسی
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
trailer U یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
trailers U یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
monorails U ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
monorail U ریل واحدمخصوص حرکت ترن یک چرخه
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
wheel U [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
internal U داخلی
internal medicine U طب داخلی
interiors U داخلی
interior U داخلی
insides U داخلی
inside U داخلی
esoteric U داخلی
innate U داخلی
territorial U داخلی
intramural U داخلی
municipal U داخلی
internal door U در داخلی
domestic U داخلی
indoor U داخلی
anie U داخلی
ben U داخلی
endogenous U داخلی
in U داخلی
in- U داخلی
inner U داخلی
inward light U نور داخلی
home rule U حکومت داخلی
internal security U تامین داخلی
home trade U تجارت داخلی
domestic disturbances U اغتشاشات داخلی
home market U بازار داخلی
domestic disturbances U اختلافات داخلی
by low U نظامنامه داخلی
internal furnace U کوره داخلی
internal defense U دفاع داخلی
internal heating U گرمایش داخلی
internal impedance U مقاومت داخلی
home consumption U مصرف داخلی
home product U محصولات داخلی
internal impedance U امپدانس داخلی
internal damping U میرایی داخلی
home currency U پول داخلی
internal current U جریان داخلی
internal crack U ترک داخلی
interphone U مخابرات داخلی
municipal court U دادگاه داخلی
internal commerce U تجارت داخلی
internal combustion U احتراق داخلی
internal clock U ساعت داخلی
internality U داخلی بودن
bushes U پوسته داخلی
bush U پوسته داخلی
imside dimension U اندازه داخلی
inboard aileron U شهپر داخلی
internal memory U حافظه داخلی
internal loss U تلف داخلی
intrados U قوس داخلی
internal insulation U ایزولاسیون داخلی
internal consumption U مصرف داخلی
internal consistency U سازگاری داخلی
ashi noko U قسمت داخلی کف پا
internal connection U اتصال داخلی
civil U داخلی حقوقی
internal conductor U سیم داخلی
internal conductance U اندوکتیویته ی داخلی
internal conductance U اندوکتانس داخلی
rules of procedure U نظامنامه داخلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com