English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physiological U فیزیولوژیکی
physiological age U سن فیزیولوژیکی
physiological psychology U روانشناسی فیزیولوژیکی
physiological gradient U شیب فیزیولوژیکی
physiological zero U صفر فیزیولوژیکی
physiological limit U کران فیزیولوژیکی
physiological clock U ساعت فیزیولوژیکی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
rem U مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
coriolis effect U پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
synchronous U هم زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
stroked U زمان
simultaneously U در یک زمان
cotemporaneous U هم زمان
away U از ان زمان
stroke U زمان
cycle time U زمان
times U زمان
timed U زمان
yet U تا ان زمان
coinstantaneous U هم زمان
synchrone U هم زمان
time consuming U زمان بر
contemporaneous U هم زمان
whene'er U هر زمان
time of blowing U زمان دم
clocks U زمان ها
timepiece U زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
clock U زمان
periods U زمان
thence U از ان زمان
time-consuming U زمان بر
tempo U زمان
tempos U زمان
terming U زمان
termed U زمان
term U زمان
period U زمان
date U زمان
time U زمان
dates U زمان
thitherto U تا ان زمان
zeitgeist U زمان
the past tense U زمان گذشته
sidereal time U زمان ستارههای
testing time U زمان ازمایش
the fullness of time U زمان کامل
in process of time U بمرور زمان
attack timing U زمان بندی تک
the secular bird U فرید زمان
hour meter U زمان شمار
idle time U زمان بی باری
the preterite tense U زمان گذشته
holding time U زمان نگهداری
association time U زمان تداعی
chromometer U زمان سنج
setup time U زمان برپایی
timeer U زمان سنج
chronometer U زمان سنج
clock U زمان سنج
time utility U استفاده از زمان
installation time U زمان نصب
chronograph U زمان نگار
time slice U قطعه زمان
clocks U زمان سنج
system time U زمان سیستم
input time U زمان اولیه
inoperative time U زمان کسرخدمت
time perception U ادراک زمان
incidentals time U زمان اتفاقی
solar time U زمان خورشیدی
contemporize U هم زمان کردن
time of disintegration U زمان انفجار
budget period U زمان بودجه
timing U زمان گیری
time dependent U وابسته به زمان
time interval U زمان طی شده
base period U زمان مبنا
time lapse U مرور زمان
time log U جدول زمان
standard time U زمان استانده
standard time U زمان رسمی
standby time U زمان جانشینی
incidentals time U زمان ضمنی
timing U زمان بندی
timing U زمان احتراق
executing U زمان اجرا
inactive time U زمان غیرفعال
inlet time U زمان ورود
execute U زمان اجرا
present tense U زمان حال
sidereal time U زمان نجومی
slack time U زمان سکون
idle period U زمان توقف
timing U زمان سنجی
blue moon U زمان دراز
executed U زمان اجرا
executes U زمان اجرا
statute of limitation U مرور زمان
access time U زمان دستیابی
peace time U زمان صلح
passtime U زمان گذارستون
kill time U زمان خطر
kill time U زمان کشندگی
orthogenesis U جبر زمان
lapse of time U مرور زمان
lapse time U زمان کاهش
nonsynchronous U ناهم زمان
latency U زمان بیکاری
scheduling U زمان بندی
peace time U در زمان صلح
acceleration time U زمان شتاب
preterit U زمان ماضی
preparation time U زمان تهیه
intravitam U در زمان زندگی
time lags U زمان مرده
real time U زمان حقیقی
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
period of concentration U زمان تمرکز
non productive time U زمان مرده
lead time U زمان پیشگیری
local time U زمان محلی
lost time U زمان مفقوده
time lags U زمان تاخیر
lost time U زمان گمگشته
loading time U زمان بارگیری
load time U زمان بارکردن
linkage time U زمان پیوند
time lag U زمان مرده
maintenance period U زمان تعمیرات
makeup time U زمان جبران
man and boy U از زمان بچگی
multiplication time U زمان ضرب
whenever U هر زمان که هرگاه
miscellaneous time U زمان متفرقه
microcycle U واحد زمان
mean time U زمان متوسط
leisure time U زمان اسودگی
maximum duration U زمان حداکثر
length of time U طول زمان
light load period U زمان بار کم
time lag U زمان تاخیر
production time U زمان تولید
prescription U مرور زمان
running time U زمان رانش
run time U زمان اجرا
adverb of time U فرف زمان
rise time U زمان خیز
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com