Perdic | زمان تولید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 208 (6 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	production time U	زمان تولید

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	throughput U	نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
	cycle U	عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
	cycled U	عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
	cycles U	عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
	brake specific fuel consumption U	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
	incubation time U	زمان تولید و تکثیر میکربهادر بدن
	turnaround time U	زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
Other Matches

	capacity cost U	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
	line haul U	زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
	pilot line operation U	کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
	embryophyte U	گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
	components U	1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
	component U	1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
	producer's goods U	هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
	cache memory U	مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
	cache U	مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
	caches U	مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
	seconded U	مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
	second U	مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
	seconds U	مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
	seconding U	مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
	euler theorem U	در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
	production overheads U	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
	increasing cost industry U	حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
	realtime U	زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
	circuits U	روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
	circuit U	روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
	road time U	یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
	planar U	روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
	It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U	آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
	cost fraction U	نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
	derived demand U	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
	declassified cost U	هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
	oem U	شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
	matrixes U	چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
	matrix U	چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
	access time U	کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
	IAM U	فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
	references U	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
	reference U	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
	acceleration principle U	یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
	present U	زمان حاضر زمان حال
	response time U	زمان جواب زمان پاسخگویی
	arrivals U	زمان حضور زمان رسیدن
	presented U	زمان حاضر زمان حال
	presenting U	زمان حاضر زمان حال
	arrival U	زمان حضور زمان رسیدن
	presents U	زمان حاضر زمان حال
	seek time U	زمان جستجو زمان طلب
	read time U	زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
	spermary U	غده تولید کننده منی محل تولید منی
	tour of duty U	زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
	family U	محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
	families U	محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
	mixed capitalism U	نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
	full U	مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
	fullest U	مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
	timed U	مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
	times U	مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
	time U	مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
	dive schedule U	جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
	gnp gap U	شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
	imprescriptible U	وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
	equation of time U	خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
	unemployment compensation U	پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
	execution U	1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
	loom time U	مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
	half U	جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
	production cycle U	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
	interlook dormant period U	زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
	frequencies U	زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
	frequency U	زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
	producers burden of tax U	بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
	splits U	زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
	early time U	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
	short cycle annealing U	سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
	cryptoperiod U	زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
	tenser U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tensing U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tenses U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tense U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tensest U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	tensed U	زمان فعل تصریف زمان فعل
	angular velocity sight U	زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
	station time U	زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
	manufactured U	تولید
	production line U	خط تولید
	production lines U	خط تولید
	manufactures U	تولید
	fabrication U	تولید
	manufacture U	تولید
	assembly line U	خط تولید
	assembly lines U	خط تولید
	assembly U	تولید
	genesis U	تولید
	aggregate output U	تولید کل
	total output U	تولید کل
	total product U	تولید کل
	output U	تولید
	progeniture U	تولید
	production U	تولید
	product U	تولید
	turn out U	تولید
	outputs U	تولید
	generations U	تولید
	generation U	تولید
	low productivity U	تولید کم
	production rule U	تولید
	production technique U	فن تولید
	articulation U	تولید
	productions U	تولید
	products U	تولید
	raises U	تولید کردن
	raise U	تولید کردن
	beeps U	تولید صدا
	optimum output U	تولید مطلوب
	beeping U	تولید صدا
	marginal output U	تولید نهائی
	beeped U	تولید صدا
	beep U	تولید صدا
	mass production U	تولید انبوه
	mass production U	تولید بمقدارزیاد
	sparking U	تولید جرقه
	national output U	تولید ملی
	means of production U	ابزار تولید
	manufacturing cost U	هزینه تولید
	means of production U	وسایل تولید
	regenerates U	تولید مجدد
	productivity U	قابلیت تولید
	regenerate U	تولید مجدد
	productive U	تولید کننده
	regenerated U	تولید مجدد
	turn out U	تولید کردن
	neogenesis U	تولید جدید
	national product U	تولید ملی
	monopoly output U	تولید انحصاری
	net productivity U	تولید خالص
	net output U	تولید خالص
	mechanical production U	تولید ماشینی
	metagenesis U	تناوب تولید
	mode of production U	شیوه تولید
	mode of production U	طرز تولید
	the procreative instinct U	غریزه تولید
	mass production U	تولید ماشینی
	underproduction U	تولید ناکافی
	mode of production U	وجه تولید
	regenerating U	تولید مجدد
	power of production U	نیروی تولید
	production U	تولید محصول
	production process U	فرایند تولید
	production U	تولید کردن
	rate of output U	میزان تولید
	rate of output U	نرخ تولید
	pyogenesis U	تولید چرک
	progenitive U	تولید کننده
	productive capacity U	فرفیت تولید
	production gap U	شکاف تولید
	production U	تولید دستهای
	regeneracy U	تولید مجدد
	productions U	تولید کردن
	producible U	قابل تولید
	reproductivity U	استعداد تولید
	production index U	شاخص تولید
	report generation U	تولید گزارش
	reporduce U	تولید مجدد
	productions U	تولید دستهای
	relations of production U	رابطه تولید
	productions U	تولید محصول
	production function U	تابع تولید
	production frontier U	مرز تولید
	procreation U	تولید مثل
	production routine U	روال تولید
	production programme U	برنامه تولید
	generation U	تولید نیرو
	generation U	تولید کردن
	generations U	تولید نیرو
	generations U	تولید کردن
	production program U	برنامه تولید
	production account U	حساب تولید
	production capacity U	فرفیت تولید
	production part U	بخش تولید
	production facility U	سهولت تولید
	production engineer U	مهندس تولید
	production management U	مدیریت تولید
	production efficiency U	کارائی در تولید
	production efficiency U	کارائی تولید
	production cost U	هزینه تولید
	production control U	کنترل تولید
	production method U	روش تولید
	production coefficient U	ضریب تولید
	production process U	جریان تولید
	potential output U	تولید بالقوه
	system generation U	تولید سیستم
	factory U	مرکز تولید
	begetting U	تولید کردن
	begets U	تولید کردن
	producing U	گنجایش تولید
	beget U	تولید کردن
	procreating U	تولید کردن
	procreates U	تولید کردن
	procreated U	تولید کردن
	procreate U	تولید کردن
	factories U	مرکز تولید
	overproduction U	تولید مازاد
	overproduction U	اضافه تولید
	output per head U	تولید سرانه
	output rate U	نرخ تولید