English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
splurge U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurging U ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Schadenfreude U لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
sports U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported U پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
formed U ریخت
form U ریخت
built U ریخت
trimorphous U سه ریخت
morphology U ریخت
figuration U ریخت
habitus U ریخت
uniform U یک ریخت
shapes U ریخت
uniforms U یک ریخت
dimorphous U دو ریخت
formless U بی ریخت
amorphous U بی ریخت
shapeless U بی ریخت
isomorphic U هم ریخت
forms U ریخت
shape U ریخت
the milk was spilt U شیر ریخت
isomorphic graph U گراف هم ریخت
morphology ریخت شناسی
heteromorphic U دگر ریخت
morphological U ریخت شناختی
He shed his fear . His fear was dispelled. U ترسش ریخت
leptomorph U کشیده ریخت
isomorphism U هم ریخت بینی
gynandromorphy U ریخت دو جنسی
polymorphic U چند ریخت
polymorphous U چند ریخت
He shed his fair. U ترسش ریخت
shapes U ریخت اندام
shape U ریخت اندام
somatotype U ریخت بدنی
pulse shape U ریخت تپش
polymorph U چند ریخت
of a fine or beauteous mould U خوش ریخت
shapely U خوش ریخت
feature U طرح صورت ریخت
zoomorphism U حیوان ریخت انگاری
featuring U طرح صورت ریخت
features U طرح صورت ریخت
high life U زندگی پر ریخت و پاش
blood rushed to his face U خون ریخت درچهره اش
featured U طرح صورت ریخت
it is quite another story now U ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
push the panic button <idiom> U از ترس قلبش فرو ریخت
My heart sank. U دلم هری ریخت پایین
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> U آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
that fruit packs easily U ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
rest U دیگران
rests U دیگران
aside U جدااز دیگران
asides U جدااز دیگران
regard for others U رعایت دیگران
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
et al U مخفف و دیگران
regard for others U واهمه از دیگران
regrad for others U ملاحظه دیگران
regard for others U ملاحظه دیگران
prepotent U نیرومندتر از دیگران غالب
prevenance U توجه باحتیاجات دیگران
as a warning to others U برای عبرت دیگران
draw away U دیگران را پست سرگذاشتن
an outrage upon justice U پایمال سازی حق دیگران
individualizing U از دیگران جدا کردن
individualized U از دیگران جدا کردن
individualizes U از دیگران جدا کردن
dummy U الت دست دیگران
dummies U الت دست دیگران
individualising U از دیگران جدا کردن
individualises U از دیگران جدا کردن
individualised U از دیگران جدا کردن
infringer U متخطی به حقوق دیگران
mind reading U کشف افکار دیگران
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
individualize U از دیگران جدا کردن
to live at the expense of society U بار دیگران شدن
infringement on others rights U تخطی به حقوق دیگران
steal one's thunder <idiom> U قاپیدن کلام دیگران
breached U تجاوز به حقوق دیگران
spoiler U محل عیش دیگران
take after <idiom> U مثل دیگران رفتارکردن
spoilsman U محل عیش دیگران
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
breach U تجاوز به حقوق دیگران
to pull the strings U دیگران را الت قراردادن
breaches U تجاوز به حقوق دیگران
under one's belt <idiom> U استفاده از تجارب دیگران
mind readers U کاشف افکار دیگران
mind reader U کاشف افکار دیگران
scapegoats U کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
to be the odd one out <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
i do not know;try the others U من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
blazing star U هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
To put ones nose into other peoples affairs . U درکار دیگران فضولی کردن
proportion U اندازه چیزی در برابر با دیگران
to trespass U بحقوق دیگران تجاوز کردن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
interlope U پادرمیان کار دیگران گذاردن
to act independently of others U کاری به کار دیگران نداشتن
run away with <idiom> U سربودن ،بهتراز دیگران بودن
Pry not into the affair of others. <proverb> U در کار دیگران مداخله مکن .
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to i. upo other's rights U بحقوق دیگران تجاوز کردن
to break the ice U دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
scapegoats U کسی راقربانی دیگران کردن
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
john aleay jones U جان که نام دیگران جوتراست
to mack i. about a person U در باره کسی از دیگران جویاشدن
plagiarised U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
oddball <idiom> U کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
plagiarises U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
poke U سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarize U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
peeping Tom <idiom> U کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
go (someone) one better <idiom> U کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
poking U سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarising U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
pokes U سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarist U اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
poked U سکه زدن فضولی در کار دیگران
to throw one's lot U با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
claptrap U سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
upstages U توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaging U توجه دیگران را به خود جلب کردن
copier U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
plagiary U سارق اثار ادبی و هنری دیگران
swim against the tide/current <idiom> U کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
copiers U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
to interject a remark U سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
rain on someone's parade <idiom> U برنامه های دیگران را مختل کردن
sadistic U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
upstaged U توجه دیگران را به خود جلب کردن
cool one's heels <idiom> U به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
spoilsports U کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport U کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
have a way with <idiom> U تحت نفوذ قرار دادن دیگران
sadist U کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
To lay one self open to ridicule . U خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
to put in a piece of work U بخشی از کار دیگران را انجام دادن
you said it/you can say that again <idiom> U نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
drags U کشیدن بزور کشیدن
drag U کشیدن بزور کشیدن
dragged U کشیدن بزور کشیدن
She is more culpable than the others. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
His happiness consists in helping others. U خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
bohemians U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemian U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
to herd with other people U با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
self enforcing U دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
cats paw U الت دست دیگران گره پنجه گربهای
exclucivism U بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
totaquine U داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
noctule U یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
totaquina U داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
echolalia U تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
fast talker <idiom> U گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
These pants do not look any different than the others. U به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
interlopers U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
interloper U کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
livery stable U اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
building blocks U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com