|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
Total search result: 15 (8826 milliseconds) | ارسال یک معنی جدید |
||
Menu |
English | Persian | Menu |
---|---|---|---|
poked U | سیخونک | ||
poked U | ضربت با چیز نوک تیز | ||
poked U | فشار با نوک انگشت حرکت | ||
poked U | سکه | ||
poked U | سکه زدن فضولی در کار دیگران | ||
poked U | سیخ زدن | ||
poked U | بهم زدن | ||
poked U | هل دادن سقلمه زدن | ||
poked U | کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری | ||
poked U | زدن | ||
poked U | اماس | ||
poked U | هل دادن | ||
poked U | دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه | ||
poked U | فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص | ||
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
|||
Other Matches | |||
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. U | او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه. |
Recent search history | Forum search | ||||
|
|||||
|