Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Dust has accumulated
[settled]
on the chairs.
روی صندلی ها خاک نشسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rocking chairs
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chair
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool
U
صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
camp chair
U
صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his
U
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
sedimentary
U
ته نشسته
sittings
U
نشسته
sedent
U
نشسته
sitting
U
نشسته
sejant
U
نشسته
soapless
U
نشسته
aground
U
به گل نشسته
sedentary
U
نشسته
superannuated
U
باز نشسته
aground
U
به خشکی نشسته
crouch start
U
استارت نشسته
sprint start
U
استارت نشسته
aground
U
بگل نشسته
fretty
U
چرک نشسته
stranded
U
بگل نشسته
sitting position
U
وضعیت نشسته
vega
U
کرکس نشسته
Zen
U
استراحت بحالت نشسته
He was sitting on my left (left side)
U
طرف چپ من نشسته بود
herculis
U
بر زانو نشسته راقص
hercules
U
بر زانو نشسته راقص
zazen
U
پایان استراحت نشسته
She was sitting on my right.
U
سمت راست من نشسته بود
valdez
U
پرت بالانس از حالت نشسته
ambushing
U
سربازانی که درکمین نشسته اند
ambushes
U
سربازانی که درکمین نشسته اند
ambushed
U
سربازانی که درکمین نشسته اند
ambush
U
سربازانی که درکمین نشسته اند
jackson haines spin
U
چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
She was sitting in the corner of the room .
U
گوشه اتاق نشسته بود
saddlefast
U
محکم روی زین نشسته
You are a back seat drive.You are on the sidelines.
U
کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
my neighbour at dinner
U
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
split lean
U
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
kieselguhr
U
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
totake
U
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
he stroked
U
درعقب کرجی نشسته پارومیزدبدان سام که پاروزنان دیگر .....میزدند
santalaceous
U
صندلی
chaired
U
صندلی
seat
U
صندلی
seated
U
صندلی
seats
U
صندلی
box seat
U
صندلی لژ
place
U
صندلی
chairing
U
صندلی
jump seat
U
صندلی تا شو
chairs
U
صندلی
chair
U
صندلی
places
U
صندلی
placing
U
صندلی
stalling
U
صندلی
stall
U
صندلی
footstool
U
صندلی
footstools
U
صندلی
time is the great healer
<proverb>
U
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
sitting
U
نشیمن صندلی
easy chairs
U
صندلی راحت
easy chair
U
صندلی راحت
carrycots
U
صندلی کودک
arm
U
دسته صندلی
sittings
U
نشیمن صندلی
deckchair
U
صندلی تاشو
he nestles in the chair
U
در صندلی غنوده
morris chair
U
صندلی راحتی
choir-stall
U
صندلی بلند
swivel chair
U
صندلی چرخان
office chair
U
صندلی اداری
bucket seat
U
صندلی یکنفری
bucket seats
U
صندلی یکنفری
parliamentary seat
U
صندلی مجلسی
shooting sticks
U
صندلی عصایی
shooting stick
U
صندلی عصایی
pushchairs
U
صندلی چرخدار
pushchair
U
صندلی چرخدار
deckchairs
U
صندلی تاشو
carrycot
U
صندلی کودک
armchairs
U
صندلی راحتی
armchair
U
صندلی راحتی
adjustable seat
صندلی متحرک
folding seat
U
صندلی تاشو
rockers
U
صندلی گهوارهای
rocking chair
U
صندلی گهوارهای
antimacassars
U
رویهء صندلی
hot seat
U
صندلی برقی
hot seat
U
صندلی الکتریکی
antimacassar
U
رویهء صندلی
elbow
U
دسته صندلی
elbowed
U
دسته صندلی
tiers
U
ردیف صندلی
elbows
U
دسته صندلی
camp chair
U
صندلی تاشونده
boatswain's chair
U
صندلی نقاله
rocking chairs
U
صندلی گهوارهای
tier
U
ردیف صندلی
armrest
U
دستهء صندلی
rocker
U
صندلی گهوارهای
arm chair
U
صندلی راحتی
drive's seat
U
صندلی راننده
an odd chair
U
صندلی تکی
window seat
U
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
reseating
U
صندلی جدید دادن
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
arm chair
U
صندلی دسته دار
reseats
U
صندلی جدید دادن
reseated
U
صندلی جدید دادن
reseat
U
صندلی جدید دادن
window seats
U
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
shooting sticks
U
صندلی جمعشو و متحرک
garden seat
U
صندلی یانیمکت باغبانی
shooting stick
U
صندلی جمعشو و متحرک
seat belt
U
کمربند صندلی هواپیما
wheelchairs
U
صندلی چرخ دار
seat-belts
U
کمربند صندلی هواپیما
cathedra
U
[صندلی اسقف در کلیسا]
office swivel chair
U
صندلی گردان اداری
ejector seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
electric chair
U
صندلی اعدام الکتریکی
ejection seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
a seat by the window
U
یک صندلی کنار پنجره
wheelchair
U
صندلی چرخ دار
seat-belt
U
کمربند صندلی هواپیما
armchair
U
صندلی دسته دار
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
elbow chair
U
صندلی دسته دار
cat nap
U
چرت روی صندلی
dossal
U
پشتی صندلی وغیره
deck chair
U
صندلی حصیری تاشو
twisboat chair
U
قایق- صندلی تابدار
tuffet
U
صندلی یانشیمن کوتاه
curule chair
U
صندلی عاج نشان
caner
U
بافنده صندلی حصیری
cat sleep
U
چرت روی صندلی
woolsack
U
کرسی یا صندلی دادگاه
dossel
U
پشتی صندلی وغیره
baby carriage
U
صندلی چرخدار بچه
baby carriages
U
صندلی چرخدار بچه
fishing chair
U
صندلی در قایق ماهیگیری
back seat
U
صندلی عقب اتومبیل
armchairs
U
صندلی دسته دار
The place was fully packed .
U
گوش تا گوش آدم نشسته بود
wool in the grease
U
پشم نشسته پشم تازه چیده
club chair
U
صندلی دسته دار بزرگ
benchstool
U
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
prince's feather
U
تزئین برجسته پشت صندلی
backless bench
U
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
castors
U
چرخ زیر صندلی یامیز
arm
U
اسلحه دستهء صندلی یا مبل
casters
U
چرخ زیر صندلی یامیز
castor
U
چرخ زیر صندلی یامیز
choir-stall
U
[صندلی های مبلی گروه کر]
caster
U
چرخ زیر صندلی یامیز
splat
U
میله تزئینی پشت صندلی
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
windsor chair
U
صندلی دارای پشتی منحنی
Keep a free(an empty)seat for me.
U
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
They changed seats .
U
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
slat
U
چوب مداد میله پشت صندلی
love seat
U
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
stool
U
کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
slats
U
چوب مداد میله پشت صندلی
Have a seat, please!
U
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
sedilia
U
یکی از سه صندلی محراب یاصدر کلیسا
hammock chair
U
صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
high chairs
U
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
barrel chair
U
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
night stool
U
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night chair
U
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
high chair
U
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
the hall seats one thousand
U
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
Is this seat taken?
U
آیا این صندلی گرفته شده است؟
moquette
U
پارچه مخمل نمای مخصوص فرش یا رویه صندلی
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
U
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
reservation
U
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservations
U
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
an odd chair
U
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
gradin
U
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
ejection seat
U
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
gradine
U
یک سری صندلی یا پلههای کوتاه که یکی بالای دیگری قرار دارد
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
cartridge actuated device
U
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
musical chairs
U
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
bleacher
U
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
alpha herculis
U
الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
lounges
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
U
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com