English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cuisine U روش اشپزی خوراک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cookery U اشپزی
cookery instructor U اموزگار اشپزی
cookbook U کتاب اشپزی
cookbooks U کتاب اشپزی
mistress of cooking U زنی که در اشپزی دست دارد
chuck wagon U واگن اشپزخانه و وسایل اشپزی ترن
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
nutriments U خوراک
nourishment U خوراک
victuals U خوراک
nutriment U خوراک
nutrition U خوراک
fare U خوراک
fared U خوراک
fares U خوراک
food U خوراک
foods U خوراک
tucker U خوراک
tack U خوراک
tacked U خوراک
tacking U خوراک
tacks U خوراک
chows U خوراک
chow U خوراک
keeps U خوراک
keep U خوراک
repast U خوراک
repasts U خوراک
mess U :یک خوراک
messes U :یک خوراک
faring U خوراک
viands U خوراک
at mess U سر خوراک
feed U خوراک
feeds U خوراک
butterpump U غم خوراک
messmate U هم خوراک
intakes U خوراک
intake U خوراک
meats U خوراک
passage money U خوراک
pabulum U خوراک
oligotrophic U کم خوراک
meat U خوراک
to give to eat U خوراک دادن
dosing U یک خوراک دارو
timbale U خوراک دلمه
eating house U خوراک پزخانه
frugal food U خوراک ساده
to d. up U خوراک گذاردن
doses U یک خوراک دارو
dosed U یک خوراک دارو
autotroph U خوراک ساز
dose U یک خوراک دارو
food gathering U خوراک اوری
feedstuff U خوراک حیوانات
viand U خوراک ماکولات
chop house U خوراک خانه
slipslop U خوراک ابکی
sitophobia U خوراک هراسی
nourishes U خوراک دادن
feeder U خوراک دهنده
nourished U خوراک دادن
nourish U خوراک دادن
feeders U خوراک دهنده
preparation of food U تهیه خوراک
queasiness U سنگینی خوراک
meal time U موقع خوراک
meal time U وقت خوراک
eating U خورد و خوراک
kingfisher U ماهی خوراک
heterotroph U خوراک گیر
he partook of fare U در خوراک ما شریک شد
insect U کرم خوراک
insects U کرم خوراک
at meat U سر خوراک یا غذا
piece de resistance U خوراک اصلی
regales U خوراک لذیذ
gourmet U خوراک شناس
gourmets U خوراک شناس
dish U سینی خوراک
dishes U سینی خوراک
treat U خوراک رایگان
treated U خوراک رایگان
treats U خوراک رایگان
recipe U خوراک دستور
recipes U خوراک دستور
menu U فهرست خوراک
menus U فهرست خوراک
support [nourish, feed] U خوراک دادن
aliment U خوراک دادن
snack U خوراک مختصر
snack U خوراک سرپایی
snacks U خوراک مختصر
snacks U خوراک سرپایی
feed U خوراک دادن
feed U خوراک علوفه
feeds U خوراک دادن
feeds U خوراک علوفه
slops U خوراک ابکی
plats du jour U خوراک روز
grub U خوراک خواربار
boarding houses U خوابگاه و خوراک
regale U خوراک لذیذ
grubs U خوراک خواربار
cannon fodder U خوراک توپ
boarding house U خوابگاه و خوراک
eating U خوش خوراک
grubbed U خوراک خواربار
regaled U خوراک لذیذ
food stamps U تمبر خوراک
food stamp U تمبر خوراک
health food U خوراک بهداشتی
health foods U خوراک بهداشتی
junk food U گنده خوراک
plat du jour U خوراک روز
hors d'oeuvre U پیش خوراک
hors d'oeuvres U پیش خوراک
dosages U یک خوراک دارو
suave U خوش خوراک
regaling U خوراک لذیذ
junk foods U گنده خوراک
dosage U یک خوراک دارو
to eat one's mutton U یا کسی خوراک خوردن
feeding group U قسمت خوراک دهنده
convenience foods U خوراک پیش پخته
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
trencherman U ادم خوش خوراک
feed belt U نوار خوراک دهنده
convenience food U خوراک پیش پخته
vegetable diet U خوراک سبزی دار
gratin U خوراک ته دیم دار
piece deresistance U بخش عمده خوراک
nosh U خوراک سبک خوردن
rotisserie U مغازه خوراک پزی
sanguification U تبدیل خوراک بخون
throphogen U لایه خوراک ساز
thropholyt U لایه خوراک کاه
kitchener U بخاری خوراک پزی
fast food U تند خوراک تندکار
kickshaw U خوراک خوش مزه
holozoic U جانور خوراک گیر
he cannot earn his own keep U اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
pitch into U به خوراک حمله کردن
cresture conforts U خوراک و پوشاک خوب
kitchen U محل خوراک پزی
doze U دوز یک خوراک دارو
chilli U خوراک لوبیای پر ادویه
chillies U خوراک لوبیای پر ادویه
spaghetti U خوراک رشته فرنگی
larder U گنجه خوراک خوراکی
chilies U خوراک لوبیای پر ادویه
larders U گنجه خوراک خوراکی
dainty U گوشت یا خوراک لذیذ
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
helping U یک وعده یا پرس خوراک
dozed U دوز یک خوراک دارو
dozes U دوز یک خوراک دارو
dozing U دوز یک خوراک دارو
kitchens U محل خوراک پزی
cooker U چراغ خوراک پزی
dosing U خوراک دوا یا شربت
cookers U چراغ خوراک پزی
Primus U چراغ خوراک پزی
Primuses U چراغ خوراک پزی
dosed U خوراک دوا یا شربت
dose U خوراک دوا یا شربت
heaters U چراغ خوراک پزی
heater U چراغ خوراک پزی
recipes U دستور خوراک پزی
recipe U دستور خوراک پزی
hopper U محفظه خوراک دستگاه
Chile U خوراک لوبیای پر ادویه
hoppers U محفظه خوراک دستگاه
chili U خوراک لوبیای پر ادویه
receiver U جعبه خوراک دهنده
receiver U دستگاه خوراک دهنده
receivers U جعبه خوراک دهنده
receivers U دستگاه خوراک دهنده
revalenta U خوراک عدس واردجو
doses U خوراک دوا یا شربت
delicacies U نازک بینی خوراک لذیذ
delicacy U نازک بینی خوراک لذیذ
chemotrophic treatment U تسویه خوراک ساخت شیمیایی
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
the garden provides food U باغ خوراک تهیه میکند
colcannon U خوراک کلم وسیب زمینی
cookshop U دکان خوراک پزی مهمانخانه
dozing U مقدار کافی از یک دارو خوراک
gormand U خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
rechauffe U خوراک دوباره گرم کرده
it is highly valued as food U برای خوراک بسیارمطلوب است
pantler U متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
hodgepodge U خوراک همه چیز درهم
gourmet U خبره خوراک شراب شناس
haricots U خوراک راگو با لوبیا سبز
doze U مقدار کافی از یک دارو خوراک
gourmets U خبره خوراک شراب شناس
dozed U مقدار کافی از یک دارو خوراک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com