English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illumination by reflection U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
illuminating U روشن کردن منطقه
illuminates U روشن کردن منطقه
illuminate U روشن کردن منطقه
search light illumination U روشن کردن منطقه با نورافکن
illuminations U روشن کردن منطقه روشنایی
illumination U روشن کردن منطقه روشنایی
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit U روز روشن روشن کردن
daylight U روز روشن روشن کردن
semi indirect lighting U روشن سازی نیم مستقیم
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
histogen U منطقه روشن محدودیا غیر محدودی از بافتهای اولیه
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
clearest U : روشن کردن
to clear up U روشن کردن
clears U : روشن کردن
to fire up U روشن کردن
clearer U : روشن کردن
fire up U روشن کردن
to bring tl light U روشن کردن
ignites U روشن کردن
emblaze U روشن کردن
clear U : روشن کردن
lighted U روشن کردن
clarifies U روشن کردن
to shed light on U روشن کردن
to switch on U روشن کردن
brightens U روشن کردن
brightening U روشن کردن
brightened U روشن کردن
brighten U روشن کردن
igniting U روشن کردن
ignited U روشن کردن
ignite U روشن کردن
turn on U روشن کردن
lumine U روشن کردن
light U روشن کردن
power on U روشن کردن
clarify U روشن کردن
clarifying U روشن کردن
relume U روشن کردن
elucidating U روشن کردن
elucidates U روشن کردن
elucidated U روشن کردن
elucidate U روشن کردن
illume U روشن کردن
power up U روشن کردن
lightest U روشن کردن
illuminates U روشن کردن
illumine U روشن کردن
illuminating U روشن کردن
refreshed U روشن کردن
illuminate U روشن کردن
refreshes U روشن کردن
illumined U روشن کردن
illumining U روشن کردن
refresh U روشن کردن
illumines U روشن کردن
active mine U مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
to play with fire U آتش روشن کردن
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
to light a cigarette U سیگاری را روشن کردن
to start a car [to crank a car] [American English] U ماشینی را روشن کردن
to kindle U آتش روشن کردن
clarifies U روشن کردن یا شدن
clarify U روشن کردن یا شدن
lightens U درخشیدن روشن کردن
clarifying U روشن کردن یا شدن
lightening U درخشیدن روشن کردن
lightened U درخشیدن روشن کردن
lighten U درخشیدن روشن کردن
restart U روشن کردن دوباره
to make oneself clear <idiom> U منظور را روشن کردن
owl light U کمی روشن کردن
to make something clear U چیزی را روشن کردن
coldest U روشن کردن یک کامپیوتر
To light a fire . U آتش روشن کردن
ignites U روشن کردن گیراندن
colder U روشن کردن یک کامپیوتر
cold U روشن کردن یک کامپیوتر
ignited U روشن کردن گیراندن
ignite U روشن کردن گیراندن
To light ( kindle) a fire. U آتش روشن کردن
refurbishes U روشن و تازه کردن
colds U روشن کردن یک کامپیوتر
refurbished U روشن و تازه کردن
explicating U روشن کردن فاهرکردن
turn over <idiom> U موتور را روشن کردن
igniting U روشن کردن گیراندن
cold start U دوباره روشن کردن
explicates U روشن کردن فاهرکردن
refurbish U روشن و تازه کردن
explicated U روشن کردن فاهرکردن
explicate U روشن کردن فاهرکردن
refurbishing U روشن و تازه کردن
alighting U روشن کردن اتش زدن
alighted U روشن کردن اتش زدن
alights U روشن کردن اتش زدن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
alight U روشن کردن اتش زدن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
upstarts U یکه خوردن روشن کردن
upstart U یکه خوردن روشن کردن
to turn on U روشن کردن [کلید الکتریکی]
shine U براق کردن روشن شدن
enlightens U روشن کردن تعلیم دادن
clearer U پیام کشف روشن کردن
enlightening U روشن کردن تعلیم دادن
enlighten U روشن کردن تعلیم دادن
clearest U پیام کشف روشن کردن
enucleate U روشن کردن توضیح دادن
clear U پیام کشف روشن کردن
turn on U بجریان انداختن روشن کردن
clears U پیام کشف روشن کردن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
shines U براق کردن روشن شدن
refreshed U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
refresh U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
run U به کار انداختن روشن کردن موتور
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
runs U به کار انداختن روشن کردن موتور
refreshes U از خستگی بیرون اوردن روشن کردن
to kick-start a motorcycle U موتورسیکلتی را با پا هندل زدن [روشن کردن]
to put one's affairs in order [to settle one's business] U تکلیف کار خود را روشن کردن
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
powering U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
format U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
colder U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold boot U روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
colds U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold fault U نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
switch U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
colds U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
shadow RAM U ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
formats U تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
switched U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
cold U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
auto U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
sensed U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sense U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
autos U امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
senses U روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
to throw light upon U روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
turn on <idiom> U روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
pictured U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
squawking U در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
picture U که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
clearest U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clears U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
DDE U دستیابی مستقیم از طریق کلید به داده دیسک یا نوار مغناطیسی
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
clean cut U روشن
perspicuous <adj.> U روشن
explicit U روشن
expressing U روشن
expresses U روشن
expressed U روشن
cleaners U روشن
perspicuous U روشن
notable <adj.> U روشن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com