Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
confront
U
روبرو شدن با
confronted
U
روبرو شدن با
confronting
U
روبرو شدن با
confronts
U
روبرو شدن با
stand up to
U
روبرو شدن با
up against
<idiom>
U
روبرو شدن با
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
front
U
فرمان سر روبرو جلو
fronting
U
فرمان سر روبرو جلو
encounter
U
روبرو شدن بادشمن
encountered
U
روبرو شدن بادشمن
encountering
U
روبرو شدن بادشمن
encounters
U
روبرو شدن بادشمن
volte face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte-face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
punch
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
opposite
U
روبرو
opposite
U
وارونه از روبرو
opposite
U
روبرو معکوس
opposites
U
روبرو
opposites
U
وارونه از روبرو
opposites
U
روبرو معکوس
head on
U
روبرو
head-on
U
روبرو
opposed
U
روبرو مواجه
vis a vis
U
روبرو
vis a vis
U
شخص روبرو درمقابل
vis-a-vis
U
روبرو
vis-a-vis
U
شخص روبرو درمقابل
frontal
U
روبرو
adverse
U
روبرو
diagonally
U
ازگوشهای بگوشه روبرو
affront
روبرو دشنام دادن
acounter
U
روبرو شدن بادشمن
afront
U
روبرو
apposed engine
U
موتور روبرو
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
end on
U
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
facing pages
U
صفحات روبرو
full view
U
نمای روبرو
head wind
U
باد روبرو
horizontally opposed engine
U
موتور تخت روبرو
left slide
U
حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
on the opposite side
U
در طرف روبرو
opposability
U
امادگی برای روبرو گذاشتن
opposed piston engine
U
موتور پیستون روبرو متقابل
opposed piston engine
U
موتور سیلندر روبرو
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
the house over the way
U
خانه روبرو
there is a fire opposites
U
در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
to face the music
U
دلیرانه با چیزی روبرو شدن
to stand up to one's opponent
U
با حریف روبرو شدن
to take the bull by the horns
U
دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
We are confronting a difficult problem.
U
با مسأله مشکلی روبرو هستیم
stand up to someone
<idiom>
U
شجاعت روبرو شدن را داشتن
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
Back to the drawing board
<idiom>
U
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com