Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stand on ceremony
<idiom>
U
رسمی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
prim
U
رسمی وخشک بودن خود را گرفتن
informality
U
غیر رسمی بودن
Other Matches
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
institutional
U
رسمی
solemn
U
رسمی
official
U
رسمی
formal
U
رسمی
formmal
U
رسمی
orthodox
U
رسمی
mare's tail
U
هپوریس رسمی
nonformal
U
غیر رسمی
extra official
U
غیر رسمی
formal group
U
گروه رسمی
statute mile
U
مایل رسمی
formal accountability
U
ذیحسابی رسمی
noterial document
U
سند رسمی
formal education
U
اموزش رسمی
return
U
گزارش رسمی
intrant
U
ورود رسمی
insigne
U
مدال رسمی
insigne
U
نشان رسمی
letter de chancellerie
U
نامه رسمی
note
U
نامه رسمی
returning
U
گزارش رسمی
notes
U
نامه رسمی
noting
U
نامه رسمی
hansard
U
مذاکرات رسمی
returns
U
گزارش رسمی
formal review
U
بررسی رسمی
formal review
U
سان رسمی
returned
U
گزارش رسمی
legalization
U
شناسایی رسمی
official document
U
سند رسمی
tux
U
لباس رسمی
functioned
U
ایین رسمی
function
U
ایین رسمی
state religion
U
مذهب رسمی
standard time
U
زمان رسمی
speedwell
U
سیزاب رسمی
solemn form
U
طریقه رسمی
smallage
U
کرفس رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
functions
U
ایین رسمی
free and easy
<idiom>
U
غیر رسمی
formalizing
U
رسمی کردن
vestment
U
لباس رسمی
placard
U
پروانه رسمی
card-carrying
U
عضو رسمی
placards
U
پروانه رسمی
throwaway
U
غیر رسمی
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
formalised
U
رسمی کردن
formalising
U
رسمی کردن
formalize
U
رسمی کردن
formalized
U
رسمی کردن
formalizes
U
رسمی کردن
semi officially
U
بطورنیم رسمی
semi official
U
نیمه رسمی
public submission
U
مناقصه رسمی
official prices
U
قیمتهای رسمی
official meeting
U
اجتماع رسمی
official meeting
U
ملاقات رسمی
official language
U
زبان رسمی
official jurnal
U
روزنامه رسمی
official gazette
U
روزنامه رسمی
official deed
U
سند رسمی
official communications
U
ابلاغیه رسمی
official channels
U
طرق رسمی
official channels
U
مجاری رسمی
official rate
U
نرخ رسمی
official receipt
U
رسید رسمی
prothonotary
U
سردفتراسناد رسمی
prontonotary
U
سردفتراسناد رسمی
position
U
شغل رسمی
positioned
U
شغل رسمی
audience
U
ملاقات رسمی
audiences
U
ملاقات رسمی
officials
U
مقامات رسمی
formalises
U
رسمی کردن
officiously
U
بطورغیر رسمی
officialize
U
رسمی کردن
official religion
U
دین رسمی
official authorities
U
مراجع رسمی
officiate
U
مقام رسمی
contracts under seal
U
عقد رسمی
career
U
دوره رسمی
protested
U
واخواست رسمی
careered
U
دوره رسمی
officiated
U
مقام رسمی
protest
U
اعتراض رسمی
boarding call
U
بازدید رسمی
bonspiel
U
مسابقه رسمی
talking-to
U
سرزنش رسمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com