Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subduct
U
ربودن تفریق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deduces
U
تفریق کردن
deducing
U
تفریق کردن
subtracted
U
تفریق کردن
subtracting
U
تفریق کردن
subtract
U
تفریق کردن
deduced
U
تفریق کردن
deduce
U
تفریق کردن
subtracts
U
تفریق کردن
subtracting
U
تفریق شدن منها کردن
subtract
U
تفریق شدن منها کردن
subtracts
U
تفریق شدن منها کردن
subtracted
U
تفریق شدن منها کردن
gets
U
عادت کردن ربودن
getting
U
عادت کردن ربودن
get
U
عادت کردن ربودن
draw off
U
کسر کردن تفریق کردن
separations
U
تفریق
subraction
U
تفریق
subtraction
U
تفریق
separation
U
تفریق
subrtraction
U
تفریق
deduction
U
کاهش تفریق
subtracter
U
تفریق کننده
minus sign
U
برای تفریق یا مقدار منفی
minus
U
برای تفریق یا مقدار منفی
subtractive
U
کاهنده دارای علامت تفریق
minus signs
U
برای تفریق یا مقدار منفی
adders
U
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
adder
U
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
subtrahend
U
در عمل تفریق , عددی که از عدد دیگر کم شود
negative
U
عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد
negatives
U
عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد
flag
U
نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flags
U
نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
arithmetic
U
مربوط به توابع ریاضی از قبیل جمع و تفریق و تقسیم و ضرب
borrowed
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrows
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrow
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
grab
U
ربودن
plundrage
U
ربودن
seizes
U
ربودن
sacque
U
ربودن
snatch
U
ربودن
purloined
U
ربودن
snap at
U
ربودن
enchant
U
دل ربودن
to bear away
U
ربودن
purloin
U
ربودن
attract
U
دل ربودن
charm
U
دل ربودن
gain over
U
ربودن
grabbed
U
ربودن
ravished
U
ربودن
grabbing
U
ربودن
ravish
U
ربودن
seize
U
ربودن
to go away with
U
ربودن
ravishes
U
ربودن
grabs
U
ربودن
purloining
U
ربودن
seized
U
ربودن
purloins
U
ربودن
to walk away with
U
ربودن
to walk off with
U
ربودن
go away with
U
ربودن
steals
U
ربودن
abducts
U
ربودن
betake
U
ربودن
snap
U
ربودن
abstracts
U
:ربودن
snapped
U
ربودن
snapping
U
ربودن
snaps
U
ربودن
to carry off
U
ربودن
bags
U
ربودن
to carry away
U
ربودن
reive
U
ربودن
bag
U
ربودن
hooks
U
ربودن
abstracting
U
:ربودن
to spiritaway
U
ربودن
steal
U
ربودن
to snatch at
U
ربودن
to snap up
U
ربودن
reave
U
ربودن
abduct
U
ربودن
hook
U
ربودن
to catch away
U
ربودن
abducted
U
ربودن
abstract
U
:ربودن
abducting
U
ربودن
carry away
U
ربودن
despoiled
U
ربودن
capture
U
ربودن
snatched
U
ربودن
despoiling
U
ربودن
snatches
U
ربودن
despoil
U
ربودن
despoils
U
ربودن
captures
U
ربودن
glom
U
ربودن
snatching
U
ربودن
catch up
U
ربودن
to gain over
U
ربودن
carryaway
U
ربودن
capturing
U
ربودن
arithmetic
U
محاسباتی که روی اعداد انجام می شوند از قبیل جمع و تفریق و ضرب و تقسیم
complementing
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complements
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complemented
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complement
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
robbed
U
ربودن چاپیدن
robbing
U
ربودن چاپیدن
hent
U
ربودن تا اینکه
dishonest removal of property
U
ربودن مال
to catch up
U
گرفتن ربودن
Shanghai
U
ربودن ملوان
robs
U
ربودن چاپیدن
rob
U
ربودن چاپیدن
abduction
U
عمل ربودن
to lay a wager
U
ربودن دریافتن
snatches
U
قاپ زنی ربودن
to run away with
U
ربودن ودر رفتن
snatch
U
قاپ زنی ربودن
snatched
U
قاپ زنی ربودن
snatching
U
قاپ زنی ربودن
usurp
U
بزور گرفتن ربودن
usurping
U
بزور گرفتن ربودن
usurps
U
بزور گرفتن ربودن
to cut brake or beat a r
U
گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
pouncing
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounce
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com