English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
restart U راه انداختن مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
drop ball U انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
Other Matches
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down U پایین انداختن انداختن
further on U مجدد
furthers U مجدد
furthering U مجدد
furthered U مجدد
further U مجدد
furthermore U مجدد
second U مجدد
seconded U مجدد
renewed U مجدد
seconding U مجدد
seconds U مجدد
reflorescence U مجدد
regenerate U تولید مجدد
reporduce U تولید مجدد
reexport U صادرات مجدد
reversion U ترجمه مجدد
republication U انتشار مجدد
rerun U اجرای مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
reentrance U دخول مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
retread process U تعمیر مجدد
reformat U فرمت مجدد
regelation U انجماد مجدد
reoccur U فهور مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
reintegration U استقرار مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reinfection U عفونت مجدد
regeneracy U تولید مجدد
restoration U استقرار مجدد
retransmission U ارسال مجدد
retransmission U مخابره مجدد
reebtry U تملک مجدد
rededication U اهدا مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
recoupment U کسب مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reconversion U گرایش مجدد
recompile U کامپایل مجدد
recaption U توقیف مجدد
reapparition U فهور مجدد
reshipment U حمل مجدد
resorption U مکیدن مجدد
restart U شروع مجدد
resale U فروس مجدد
resale U حراج مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U ورود مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
rededication U تقدیم مجدد
reeducation U تربیت مجدد
resurvey U بررسی مجدد
resupply U اماد مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reloads U بارکردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
reloading U پر کردن مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
retrials U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrial U ازمایش مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
reload U بارکردن مجدد
reload U پر کردن مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
regenerating U تولید مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
regenerates U تولید مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
remotion U حرکت مجدد
renascence U زندگی مجدد
regenerated U تولید مجدد
redraw U رسم مجدد
redrawing U رسم مجدد
resurgence U طغیان مجدد
redistribution U توزیع مجدد
repaint U رسم مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
redrew U رسم مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
redraws U رسم مجدد
redrawn U رسم مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
replenishing U تدارک مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
reproductions U تولید مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
reproduction U تولید مجدد
revisit U ملاقات مجدد
reinforcement U وضع مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
retaking U گرفتن مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retake U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
remand U بازداشت مجدد
remanded U بازداشت مجدد
revisits U ملاقات مجدد
remanding U بازداشت مجدد
remands U بازداشت مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
restatements U بیان مجدد
restatement U بیان مجدد
replenished U تدارک مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounts U شمارش مجدد
revisited U ملاقات مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenishes U تدارک مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
replenished U پرکردن مجدد
replenish U تدارک مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
recreations U خلق مجدد
recreation U خلق مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
replenish U پرکردن مجدد
recount U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
re-runs U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
comeback U دستیابی مجدد
reissuing U چاپ مجدد
re attachment U توقیف مجدد
rallies U اجتماع مجدد
re-election U انتخاب مجدد
rally U اجتماع مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
reissues U چاپ مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
reissued U چاپ مجدد
reissue U چاپ مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
re claim U تقاضای مجدد
rallied U اجتماع مجدد
repayments U پرداخت مجدد
repayment U پرداخت مجدد
re election U انتخاب مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-ran U نمایش مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
rallying point U محل تجمع مجدد
redeployment U گسترش مجدد دادن
resizing U اندازه گیری مجدد
rewritten U نوشتن مجدد چیزی
reusable U قابل استفاده مجدد
rallying points U محل تجمع مجدد
redoes U شروع مجدد از ابتدا
redo U شروع مجدد از ابتدا
redid U شروع مجدد از ابتدا
reproductions U تولید کردن مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com