English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
correspond U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
liaised U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cohere U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
coheres U رابطه خویشی داشتن
cohering U رابطه خویشی داشتن
cohabit U رابطه جنسی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohabits U رابطه جنسی داشتن
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
Other Matches
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus U رابطه رابطه داخلی
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
connexions U رابطه
connection U رابطه
respect U رابطه
relevance U رابطه
respects U رابطه
relationships U رابطه
relationship U رابطه
relevancy U رابطه
equations U رابطه
relation U رابطه
correlation U رابطه
contingence U رابطه
bond U رابطه
linkage U رابطه
linkages U رابطه
equation U رابطه
commutation relation U رابطه جابجایی
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
negative relation U رابطه معکوس
fiduciary relationship U رابطه امانی
arithmetic relation U رابطه حسابی
terms of trade U رابطه مبادله
trade off U رابطه جایگزینی
trade-off U رابطه جایگزینی
causal relationship U رابطه علی
mil relation U رابطه میلیم
trade-offs U رابطه جایگزینی
causal link U رابطه سببیت
relations of production U رابطه تولید
negative relation U رابطه منفی
interrelation U رابطه متقابل
relationship U رابطه [ریاضی]
relation U رابطه نسبت
monotonic relation U رابطه همسو
mutual relationship U رابطه متقابل
positive relation U رابطه مثبت
positive relation U رابطه مستقیم
privity of contract U رابطه متعاقدین
definitional equation U رابطه تعریفی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
contractual relationship U رابطه قراردادی
transitive U رابطه مجازی
liaisons U بستگی رابطه
transitive U رابطه غیرمستقیم
de broglie relation U رابطه دوبروی
relation learning U رابطه اموزی
functional relation U رابطه تابعی
linear relationship U رابطه خطی
liaisons U رابطه نامشروع
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
functional relationship U رابطه تابعی
ties U رابطه برابری
tie U رابطه برابری
correlation U ضریب رابطه
interrelationships U رابطه متقابل
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
interrelationship U رابطه متقابل
liaison U بستگی رابطه
liaison U رابطه نامشروع
preattunement U وفق [رابطه ای]
cash nexus U رابطه نقدی
mil relation U رابطه میلیمی
flow formula U رابطه جریان
incommunicable U بدون رابطه
bode's relation U رابطه بود
sonship U رابطه فرزندی
lead lag relation U رابطه سبقت
symbiotic relation U رابطه همزیستی
mil formula U رابطه میلیمی
binary relation U رابطه دوتایی
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
break away U قطع رابطه کردن
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
disconnection U قطع نداشتن رابطه
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
denouncement U اعلان قطع رابطه
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
causality U رابطه بین علت ومعلول
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
habits U روش طرز رشد رابطه
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
habit U روش طرز رشد رابطه
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
to have f. U تب داشتن
doubt U شک داشتن
having U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to be feverish U تب داشتن
doubts U شک داشتن
intercommon U داشتن
bear U داشتن
bear U در بر داشتن
have U داشتن
bears U داشتن
to hold a meeting U داشتن
bears U در بر داشتن
redolence U بو داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
monogyny U داشتن یک زن
wanted U کم داشتن
lackvt U کم داشتن
possessing U داشتن
to have possession of U داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com