Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bench jockey
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
away
U
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
It I get the time . If I could spare sometime. If I round to it.
U
اگر رسیدم( فرصت پیدا شد )
i do it at odd moments
U
هر وقت فرصت پیدا کنم ان کار را انجام میدهم
shots
U
فرصت ضربت توپ بازی
shot
U
فرصت ضربت توپ بازی
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
LRU
U
الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
man down
U
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
least recently used algorithm
U
الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود
hood
U
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
hoods
U
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
escrow
U
اجرایی پیدا میکند
lost ball
U
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
checking
U
نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
potential
U
ذخیرهای
pausal form
U
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
compiler
U
خصوصیتی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکند خطاها را پیدا کند
seeks
U
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
seeking
U
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
seek
U
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
gargoyles
U
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyle
U
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
electromagnet
U
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
he is on as hamlet
U
او هملت بازی میکند
infielder
U
که در وسط میدان بازی میکند
to take time by the forelock
U
فرصت راغنیمت شمردن فرصت
waltz three
U
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
spoilsports
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport
U
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
mugwump
U
سیاست و حزب بازی دوری میکند
debugger
U
نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند
step through
U
عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
searched
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
comediennes
U
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
wire dancer
U
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
comedienne
U
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
veronica
U
ابزاری که با Gopher کار میکند تا به کاربر کمک کند تا اطلاعات یا فایل راروی WWW پیدا کند
actinism
U
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
acoustic coupler
وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
losing game
U
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors
U
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
soubrette
U
بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
bowlers
U
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
bowler
U
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
bill of rights
U
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
mats
U
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mat
U
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
fastest
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
bad debts
U
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt
U
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
tracings
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
speaking with prosecutor
U
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
mail server
U
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
white
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whitest
U
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
repeater
U
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
lesser
U
کمتر
much less
U
کمتر
shortest
U
کمتر
less
U
کمتر
short
U
کمتر
Lt
U
کمتر از
less than
U
کمتر از
minus
U
کمتر
minor
U
کمتر
infrequently
U
کمتر
in a less degree
U
کمتر
shorter
U
کمتر
spaces
U
فرصت
timed
U
فرصت
time
U
فرصت
occasions
U
فرصت
deliberating
U
با فرصت
breather
U
فرصت
deliberate attack
U
تک با فرصت
breathers
U
فرصت
space
U
فرصت
deliberated
U
با فرصت
chars
U
فرصت
deliberate
U
با فرصت
charring
U
فرصت
char
U
فرصت
deliberates
U
با فرصت
occasioned
U
فرصت
deliberation
U
فرصت
opportunities
U
فرصت
oportunity
U
فرصت
opportunity
U
فرصت
seasoned
U
فرصت
occasion
U
فرصت
season
U
فرصت
seasons
U
فرصت
chare
U
فرصت
deliberations
U
فرصت
occasioning
U
فرصت
times
U
فرصت
at one's leisure
U
سر فرصت
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
he would not accept less
U
دو روز کمتر
minorities
U
بخش کمتر
low price
U
قیمت کمتر
cut back
<idiom>
U
استفاده کمتر
minority
U
بخش کمتر
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
sub-
U
در معنای کمتر
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
A smaller number . Fewer .
U
تعداد کمتر
betimes
U
در اولین فرصت
breathing gap
U
فرصت سر خاراندن
chances
U
فرصت مجال
timed
U
فرصت مجال
times
U
فرصت مجال
time
U
فرصت موقع
make time
U
فرصت کردن
tidewaiter
U
درانتظار فرصت
times
U
فرصت موقع
tidewaiter
U
مترصد فرصت
at leisure
U
فرصت دار
timed
U
فرصت موقع
chanced
U
فرصت مجال
to wait one's leisure
U
پی فرصت گشتن
vantage
U
تفوق فرصت
chance
U
فرصت مجال
chance
U
فرصت بل گرفتن
head starts
U
فرصت برتری
opportunity cost
U
هزینه فرصت
chanced
U
فرصت بل گرفتن
chances
U
فرصت بل گرفتن
chancing
U
فرصت مجال
chancing
U
فرصت بل گرفتن
last-ditch
U
آخرین فرصت
market opportunity
U
فرصت بازار
occasion
U
فرصت مناسب
opportunist
U
فرصت طلب
occasioning
U
فرصت مناسب
occasions
U
فرصت مناسب
foot in the door
<idiom>
U
گشایش یا فرصت
opportunism
U
فرصت طلبی
leisure
U
فرصت مجال
deliberate defense
U
پدافند با فرصت
time
U
فرصت مجال
deliberate breaching
U
نفوذ با فرصت
occasioned
U
فرصت مناسب
get a break
<idiom>
U
فرصت داشتن
head start
U
فرصت برتری
shoat
U
خوک کمتر از یک سال
below par
U
کمتر از بهای اسمی
below par
U
کمتر از ارزش اسمی
short-change
U
کمتر پول دادن
stroked
U
راندن کمتر از فرفیت
short-changed
U
کمتر پول دادن
short-changes
U
کمتر پول دادن
stroke
U
راندن کمتر از فرفیت
shorthanded
U
ادامه با بازیگر کمتر
short-changing
U
کمتر پول دادن
le
U
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
under-
U
پایین تراز کمتر از
under
U
پایین تراز کمتر از
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
underquote
U
کمتر مظنه دادن
underprice
U
قیمت کمتر از رقیب
ammo minus
U
مهمات کمتر از نصف
stroking
U
راندن کمتر از فرفیت
less than container load
U
کمتر از فرفیت کانتینر
strokes
U
راندن کمتر از فرفیت
hypotrophy
U
رشد کمتر ازمعمول
gain opportunity
U
اغتنام فرصت کردن
deadlines
U
سررسید اخرین فرصت
gain opportunity
U
فرصت را مغتنم شمردن
watch one's time
U
مراقب فرصت بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com