English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
one must U نمیتوان گفت
it is hard to say U نمیتوان گفت
there is no mistaking U نمیتوان اشتباه کرد
nemo tenetur ad impossible U هیچ کس را نمیتوان به انجام کار
it is hard to say U به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
we cannot undo the past U چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
snow under <idiom> U قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
it is not p to climb it U نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
nemo de domo sua extrahi debet U هیچ کس را نمیتوان به زوراز خانه اش خارج کرد
drop dead halt U توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد
short run U زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
there is no p of doing it U کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
him who U انرا که
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
i saw it U انرا دیدم
had searched U انرا می یافتید
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
give it a twist U انرا پیچ بدهید
give it a shake U انرا تکان دهید
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
send it by post U با پست انرا بفرستید
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
fettling U شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
loganberry U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries U میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it U از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
lutine bell U زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
alternatives U دیگر
one an other U یک دیگر
else U دیگر
others U دیگر
other U دیگر
alternatives U شق دیگر
furthered U دیگر
next U دیگر
furthers U دیگر
alternative U شق دیگر
further U دیگر
alternative U دیگر
secus U از دیگر سو
of one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
anymore U دیگر
thence U دیگر
another U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
no more U دیگر نه
he is no more U او دیگر
furthering U دیگر
again U دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
another guess U قسمتی دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
elsewhere U نقطه دیگر
other U نوع دیگر
others U نوع دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
elsewhere U درجای دیگر
elsewhere U بجای دیگر
shunted U به خط دیگر انداختن
somewhere else U یک جای دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
shunts U به خط دیگر انداختن
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
about-face U جهت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
in fact U به عبارت دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
withil U ازطرف دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
at a later period U در موقع دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
another day U یک روز دیگر
again U از طرف دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
aliunde U از منبع دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
alternative unit U واحدهای دیگر
beside U ازطرف دیگر
about face U سوی دیگر
about face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
et al U و در جای دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-faces U جهت دیگر
variant U نوع دیگر
another U شخص دیگر
another U یکی دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
another guess U نوعی دیگر
to wit U بعبارت دیگر
otherwise U طور دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
over U بسوی دیگر
over- U بسوی دیگر
on more U بار دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com