English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paranoia or noea U دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
other people U مردم دیگر
antic U [ستون زن پیکر یا دیگر انسان ها با شکل نامتجانس]
The people were crying out against it. U دیگر داد مردم در آمد ؟ بود
to herd with other people U با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
monomania U دیوانگی در یک موضوع دیوانگی ویژه
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
romanticising U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticize U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticized U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizes U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizing U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticises U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticised U بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
graustark U سر زمین خیالی داستان خیالی
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
civil military relations U روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
madness U دیوانگی
amuck U دیوانگی
crazes U دیوانگی
craze U دیوانگی
to d. U دیوانگی
mental a U دیوانگی
manias U دیوانگی
distraction U دیوانگی
dementia U دیوانگی
distractions U دیوانگی
mania U دیوانگی
lunces U دیوانگی ها
lunacy U دیوانگی
rages U دیوانگی
craziness U دیوانگی
furor U دیوانگی
raves U دیوانگی
raged U دیوانگی
deranyement U دیوانگی
insanity U دیوانگی
derangement U دیوانگی
raved U دیوانگی
rave U دیوانگی
phrensy U دیوانگی
rage U دیوانگی
rampage U دیوانگی کردن
rampages U دیوانگی کردن
rampaged U دیوانگی کردن
deliriousness U دیوانگی [روانشناسی]
oestrum U دیوانگی انی
franticness U دیوانگی برافروختگی
f. of love U دیوانگی عشق
frenzy U دیوانگی انی
rampaging U دیوانگی کردن
population U تعداد مردم مردم
populations U تعداد مردم مردم
delirium U پرت گویی دیوانگی
furiousness U دیوانگی خشم زیاد
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
frenzy U دیوانگی انی شوریدگی
rabidly U از روی هاری یا دیوانگی متعصبانه
abulomania U دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
manic-depressives U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
helleborism U معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
illusional U خیالی
vagariously U خیالی
metaphsical U خیالی
brainchild U خیالی
fantastic U خیالی
fantastical U خیالی
visional U خیالی
chimerical U خیالی
fantasmal U خیالی
fanciful U خیالی
dreamiest U خیالی
romantics U خیالی
insubstantial U خیالی
fictitious U خیالی
laputan U خیالی
romantically U خیالی
romantic U خیالی
poetic U خیالی
dreamier U خیالی
dreamy U خیالی
viewy U خیالی
therein U دران
abandoning U بی خیالی
visionaries U خیالی
phantasy U خیالی
abandon U بی خیالی
abandons U بی خیالی
imaginary U خیالی
visionary U خیالی
phantasmal U خیالی
phantasmic U خیالی
accidencental color U رنگ خیالی
offing U دران نزدیکی ها
thereabout U دران حدود
sobriquet U لقب خیالی
Utopias U خیالی و تصوری
Utopia U خیالی و تصوری
bizarre U خیالی وهمی
unrealistically U خیالی تصوری
therabout U دران حدود
sobriquets U لقب خیالی
imaginativeness U خیالی بودن
imagnarily U بطور خیالی
ideative U خیالی اندیشهای
abstracting U مطلق خیالی
abstracts U مطلق خیالی
image U تصور خیالی
images U تصور خیالی
ideational U خیالی اندیشهای
fantastically U بطور خیالی
babel U طرح خیالی
kinephantom U حرکت خیالی
abstract U مطلق خیالی
humoresque U تصنیف خیالی
soubriquets U لقب خیالی
vagarious U خیالی وهمی
unrealistic U خیالی تصوری
phantom limb U اندام خیالی
soubriquet U لقب خیالی
fine spun U دقیق خیالی
fantast U ادم خیالی
fantasie U اهنگ خیالی
fantasia U اهنگ خیالی
fancy picture U عکس خیالی
fancifully U بطور خیالی
false stereo U تصویر خیالی
f.claims U دعاوی خیالی
notional income U درامد خیالی
spectral U خیالی طیفی
dreamful U غیرواقعی خیالی
suppositious U فرضی خیالی
eidolon U تصویر خیالی
shangri U بهشت خیالی
delusory U وهمی یا خیالی
undreamed of U خیالی رویایی
slideway U راهی که دران سر
phantoms U خیالی روح
phantom U خیالی روح
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
false stereo U تصویربرجسته بین خیالی
A castle in the air. Wishful thinking. U آرزوی واهی ( خیالی)
mirage U نقش بر اب امر خیالی
mirages U نقش بر اب امر خیالی
pipe dream U نقشه خیالی و موهوم
imaginary friends U دوستان خیالی [روانشناسی]
fictitious force U نیروی خیالی [فیزیک]
fantasies U هوس نقشه خیالی
fantasy U هوس نقشه خیالی
pruriently U از روی هرزه خیالی
simulacrum U صورت خیالی خیال
idealism U سبک هنری خیالی
nautch U که دران رقاص میرقصند
pipe dreams U نقشه خیالی و موهوم
visionist U ادم خیالی یاغیرعملی
unreal U غیر واقعی خیالی
to chuck up the sponge U از خیالی دست کشیدن
wonderland U کشور زیبای خیالی
extravaganzas U ازیک شخصیت خیالی
therewith U دران هنگام بدانوسیله
extravaganza U ازیک شخصیت خیالی
then U انگاه دران هنگام
it is not subject to review U دران روا نیست
wonderlands U کشور زیبای خیالی
utopian U خیالی و غیر عملی
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
surrealism U سبک نگارش خیالی سوررئالیسم
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
liliputian U وابسته به جزیره خیالی لی لی پوت
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
fantastico U ادم خیالی و خنده اور
shadowing U بحریف خیالی مشت زدن
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com