English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
to go along U همراهی کردن
accompanies U همراهی کردن
accompanied U همراهی کردن
escort U همراهی کردن
accompany U همراهی کردن
escorting U همراهی کردن
escorted U همراهی کردن
to accompany U همراهی کردن
escorts U همراهی کردن
go along U همراهی کردن
to render a ssistance U همراهی کردن
accomodate U همراهی کردن
conpanion U همراهی کردن
squires U همراهی کردن
squire U همراهی کردن
companion U معاشرت کردن همراهی کردن
escorts U همراهی یامحافظت کردن
gain over U با خود همراهی کردن
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
escorting U همراهی یامحافظت کردن
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
escorted U همراهی یامحافظت کردن
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
escort U همراهی یامحافظت کردن
to attend a funeral U باجنازه همراهی کردن
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
expostulating U سرزنش دوستانه کردن
expostulates U سرزنش دوستانه کردن
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
expostulate U سرزنش دوستانه کردن
expostulated U سرزنش دوستانه کردن
hobnob U صحبت دوستانه کردن
warm up <idiom> U دوستانه برخورد کردن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
patronize U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
prince U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
princes U مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronised U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
conducted U رفتار کردن رهبری کردن
conducts U رفتار کردن رهبری کردن
conducting U رفتار کردن رهبری کردن
handles U رفتار کردن استعمال کردن
conduct U رفتار کردن رهبری کردن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
chatting U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatted U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chat U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
demean U رفتار کردن
treats U رفتار کردن با
treat U رفتار کردن با
treat U رفتار کردن
treated U رفتار کردن
treats U رفتار کردن
treated U رفتار کردن با
to deport oneself U رفتار کردن
demeaned U رفتار کردن
demeans U رفتار کردن
to demean oneself U رفتار کردن
despotize U مستبدانه رفتار کردن
baby U مانندکودک رفتار کردن
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
babies U مانندکودک رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb> U طبق سن خود رفتار کردن
wrongs U غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together <idiom> U با همه یکسان رفتار کردن
wronging U غیر منصفانه رفتار کردن
matronize U مانند رئیسه رفتار کردن
to wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
to go with the tide U طبق مقتضیات رفتار کردن
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
princesse U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
princesses U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
princess U مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
make oneself at home <idiom> U مثل خونه خود رفتار کردن
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
live up to one's principles U موافق مرام خود رفتار کردن
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
to cultivate good manners U کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
anent U همراهی
companionship U همراهی
camaraderie U همراهی
accompaniments U همراهی
accompaniment U همراهی
sodality U همراهی
send-offs U همراهی
send-off U همراهی
send off U همراهی
favour U همراهی
favours U همراهی
concomitance U همراهی
favored U همراهی
favoring U همراهی
favors U همراهی
favouring U همراهی
favourer U همراهی کننده
accompanist U همراهی کننده
accompanier U همراهی کننده
accompanists U همراهی کننده
coshed U دوستانه
amicable U دوستانه
friendly U دوستانه
fraternal U دوستانه
cosh U دوستانه
coshes U دوستانه
friendlily U دوستانه
friendliest U دوستانه
matey U دوستانه
coshing U دوستانه
neighbourly U دوستانه
friendlier U دوستانه
blithe U دوستانه
friendlies U دوستانه
sociable U دوستانه
amicably U دوستانه
suffrage U کمک همراهی قبول
to vow assistance U قول همراهی دادن
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
nattered U صحبت دوستانه
natter U صحبت دوستانه
admonitions U سرزنش دوستانه
accommodation acceptance U برات دوستانه
admonition U سرزنش دوستانه
humanitarian U بشر دوستانه
accommodation bill U سفته دوستانه
natters U صحبت دوستانه
kites U برات دوستانه
take liberties <idiom> U دوستانه رفتارکردن
kite U برات دوستانه
humanitarian U نوع دوستانه
gentelmen's agreement U موافقتنامه دوستانه
accommodation bill U برات دوستانه
friendlies U مسابقه دوستانه
friendlier U مسابقه دوستانه
hobnobbing U دوستانه خودمانی
folksy U دوستانه خودمانی
amicable settlement U تسویه دوستانه
sporting U تفریح دوستانه
friendliest U مسابقه دوستانه
hobnobbed U دوستانه خودمانی
unfriendly U غیر دوستانه
hobnob U دوستانه خودمانی
out of one's shell <idiom> U گفتگو دوستانه
nattering U صحبت دوستانه
hobnobs U دوستانه خودمانی
chilly <adj.> U غیر دوستانه
concordat U توافق دوستانه
friendly U مسابقه دوستانه
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
accompaniment ساز یا آواز همراهی کننده
please do me a service U خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
accompaniments U ساز یا اواز همراهی کننده
symposium U مجلس مذاکره دوستانه
unfriendly act U عمل غیر دوستانه
symposiums U مجلس مذاکره دوستانه
symposia U مجلس مذاکره دوستانه
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
kaffeeklatsch U صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
to reach an amicable settlement U دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com