English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
go places in pairs U دوتا دوتا گردش رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
twain U دوتا
twin U دوتا
twinned U دوتا
tow U هر دوتا
geminate U دوتا
tows U هر دوتا
couple U دوتا
couples U دوتا
coupled U دوتا
two and two U دوتا دوتا
doubled U : دو برابر دوتا
doubled up U : دو برابر دوتا
double U : دو برابر دوتا
tow U دونوع دوتا
the last two U اخرین دوتا
tows U دونوع دوتا
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
He contradicted himself. U چند جور حرف زد ( حرفش دوتا شد )
He planted both his feet firmly in the ground . U دوتا پایش را محکم کاشت روی زمین
put two and two together <idiom> U حساب کتاب کردن ،دو دوتا کردن
to make an excursion U به گردش رفتن
promenade U گردش رفتن
go for a walk U گردش رفتن
to go for a walk U گردش رفتن
promenades U گردش رفتن
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
moseys U بحال گردش راه رفتن
mosey U بحال گردش راه رفتن
moseyed U بحال گردش راه رفتن
moseying U بحال گردش راه رفتن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
canters U گردش
circumrotation U گردش
hikes U گردش
hiking U گردش
promenades U گردش
race U گردش
raced U گردش
cantering U گردش
turns U گردش
promenade U گردش
canter U گردش
races U گردش
cantered U گردش
run U گردش
progresses U گردش
progressing U گردش
ambulation U گردش
runs U گردش
progress U گردش
walking U گردش
twirls U گردش
twirling U گردش
twirled U گردش
twirl U گردش
turn U گردش
traveled U گردش
travel U گردش
progressed U گردش
revolutions U گردش
operation U گردش
paseo U گردش
on the rove U در گردش
nutation U گردش
stroll U گردش
strolled U گردش
strolls U گردش
revolution U گردش
excursion U گردش
movement U گردش
rev U گردش
meanders U گردش
meandering U گردش
meandered U گردش
meander U گردش
revs U گردش
revved U گردش
revving U گردش
water circulation U گردش اب
maeander U گردش
wrested U گردش
wrest U گردش
flowine U خط گردش
excursions U گردش
perambulation U گردش
counterclockwise rotation U گردش به چپ
jaunt U گردش
wresting U گردش
wrests U گردش
gyration U گردش
left handed rotation U گردش به چپ
itineration U گردش
itineracy U گردش
jaunts U گردش
flowline U خط گردش
gyrations U گردش
travels U گردش
circulation U گردش
trip U گردش
cycles U گردش
cycled U گردش
anticlockwise rotation U گردش به چپ
cycle U گردش
circuit U گردش
trips U گردش
flowed U گردش
circulations U گردش
flows U گردش
tripped U گردش
traverse U گردش
traversed U گردش
traverses U گردش
periods U گردش
flow U گردش
rotation U گردش
hike U گردش
hiked U گردش
traversing U گردش
turnover U گردش
circuits U گردش
period U گردش
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
field trip U گردش علمی
eyre U گردش دورانی
excursionist U گردش کننده
clockwise rotation U گردش به راست
flow of income U گردش درامد
flow of expenditure U گردش هزینه
hydraulic cycle U گردش اب در طبیعت
gyringly U گردش کنان
walkabouts U گردش پیاده
flow direction U جهت گردش
walkabout U گردش پیاده
roamed U گردش کردن
flow of information U گردش اطلاعات
roams U گردش کردن
train ride U گردش با قطار
river trip U گردش رودخانه ای
fractional rotation U گردش کسری
flow of production U گردش تولید
working capital U سرمایه در گردش
roaming U گردش کردن
gyre U گردش دایره
circulations U مسیر گردش
gander U : گردش کردن
ganders U : گردش کردن
roam U گردش کردن
to take a stroll U گردش کردن
rate of turn U میزان گردش
raceway U حلقه گردش
promenader U گردش کننده
program flow U گردش برنامه
pleasure ground U گردش گاه
operation U گردش جنبش
speed of rotation U گردش بر دقیقه
trading capital U سرمایه در گردش
operating capital U سرمایه در گردش
rotational speed U گردش بر دقیقه
nyuctitropism U گردش برگ در شب
negative caster U گردش معکوس
revolving fund U اعتبار در گردش
right handed rotation U گردش به راست
rotation U گردش روتاسیون
rotation U گردش مشاغل
volume of sales U گردش معاملات
turn-over U گردش معاملات
sales {pl} U گردش معاملات
to be in a whirl U گردش کردن
the turn of a wheel U گردش چرخ
take a walk U گردش کردن
to make an excursion U گردش کردن
sashay U گردش سفر
round robin U با گردش نوبت
movableness U گردش دار
number of revolutions U گردش بر دقیقه
money in circulation U پول در گردش
perambulating U گردش کردن در
revolve U گردش کردن
revolved U گردش کردن
revolves U گردش کردن
revolutions per minute U گردش بر دقیقه
passageways U غلام گردش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com