English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 236 (4985 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ruralize U ده نشینی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
withdraw U عقب نشینی کردن
withdraws U عقب نشینی کردن
cloister U صومعه گوشه نشینی کردن
cloisters U صومعه گوشه نشینی کردن
rifle U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
rifles U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
retreat U عقب نشینی کردن
retreated U عقب نشینی کردن
retreating U عقب نشینی کردن
retreats U عقب نشینی کردن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retire U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
retires U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
recoil U عقب نشینی کردن توپ
recoiled U عقب نشینی کردن توپ
recoiling U عقب نشینی کردن توپ
recoils U عقب نشینی کردن توپ
crawfish U ازموضعی عقب نشینی کردن
fall back U تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
pull away U عقب نشینی کردن
to beat a retreat U عقب نشینی کردن
to burn the midnighoil U شب نشینی کردن
to fall back U عقب نشینی کردن
to give ground U عقب نشینی کردن
to lose ground U عقب نشینی کردن
to burn the midnight oil شب نشینی کردن
To retreat. To withdraw. U عقب نشینی کردن
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. U ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
drop back <idiom> U عقب نشینی کردن
give ground <idiom> U عقب نشینی کردن
to have a knock back U عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
Other Matches
backpedal U عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawal U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawals U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
variable recoil U سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
sedinentation U ته نشینی
deposit U ته نشینی
settling U ته نشینی
precipitation U ته نشینی
soirees U شب نشینی
sedimentation U ته نشینی
nightlife U شب نشینی
soirTes U شب نشینی
an eveing party U شب نشینی
subsidence U ته نشینی
retrocedence U پس نشینی
deposits U ته نشینی
waked U شب نشینی
wakes U شب نشینی
recoil U پی نشینی
illuviation U ته نشینی
recoiled U پی نشینی
recoiling U پی نشینی
evening party U شب نشینی
adsorption U رو نشینی
wake U شب نشینی
soiree U شب نشینی
recoils U پی نشینی
sedimentation U ته نشینی
sedimentary U ته نشینی
hutment U کلبه نشینی
recoiling U عقب نشینی
retreated U عقب نشینی
urbanization U شهر نشینی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
reclvsion U گوشه نشینی
retreat U عقب نشینی
nomadism U کوچ نشینی
break ground U عقب نشینی
sanctuary U حق بست نشینی
recoils U عقب نشینی
sanctuaries U حق بست نشینی
suburbia U حومه نشینی
cotenancy U هم اجاره نشینی
recoil U عقب نشینی
fallback U عقب نشینی
sequestered life U گوشه نشینی
recoiled U عقب نشینی
retreats U عقب نشینی
retrocession U عقب نشینی
silting U رسوب ته نشینی
electrostatic procipitation U ته نشینی الکترواستاتیک
eremitism U گوشه نشینی
retrocedence U عقب نشینی
katabasis U عقب نشینی
sedimentation pond U حوضچه ته نشینی
eremitic life U گوشه نشینی
settlement U ته نشینی مسکن
tenantry U اجاره نشینی
line of retreat U خط عقب نشینی
settlements U ته نشینی مسکن
solitariness U گوشه نشینی
seclusion U گوشه نشینی
recesses U عقب نشینی
urbanism U شهر نشینی
recess U عقب نشینی
retreating U عقب نشینی
colonial U معماری کوچ نشینی
subornation U زیر پا نشینی اغواء
urbanist U وابسته بشهر نشینی
ebb current U عقب نشینی اب دریا
blowback U ضربه عقب نشینی
sedimentation analysis U تجزیه بروش ته نشینی
urbanistic U وابسته بشهر نشینی
recoil mechanism U دستگاه عقب نشینی
long recoil U عقب نشینی طولانی
recoil mechanism U مکانیسم عقب نشینی
retirement U عقب نشینی اختیاری
rocket propulsion U فشارعقب نشینی موشک
short recoil U عقب نشینی کوتاه
setback U فشار عقب نشینی
sinks U ته نشینی حفره یاگودال
blowback U عقب نشینی خودکار
scuttling U عقب نشینی روزنه
forced withrawal U عقب نشینی اجباری
to beat a retreat U کوس عقب نشینی
to sound the retreat U شیپورعقب نشینی زدن
companionship U مصاحبت پهلو نشینی
setbacks U فشار عقب نشینی
backblast U شعله عقب نشینی
scuttles U عقب نشینی روزنه
sink U ته نشینی حفره یاگودال
back pressure U فشار عقب نشینی
backblast U موج عقب نشینی
scuttled U عقب نشینی روزنه
scuttle U عقب نشینی روزنه
setbacks U نیروی عقب نشینی توپ
insula U دستگاه عمارت اجاره نشینی
to sound a retreat U شیپور عقب نشینی زدن
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
to sound the retire U شیپور عقب نشینی زدن
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
setback U نیروی عقب نشینی توپ
retreated U عقب نشینی اجباری بازگشتن
breakdowns U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdown U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
retreats U عقب نشینی کناره گیری
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
alluvial U ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
retreating U عقب نشینی اجباری بازگشتن
a white collar job U کار پشت میز نشینی
retreat U عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreating U عقب نشینی کناره گیری
retreated U عقب نشینی کناره گیری
retreats U عقب نشینی اجباری بازگشتن
they are in full retreat U سخت عقب نشینی می کنند
recoilless rifle U تفنگ بدون عقب نشینی
recoil pit U چاله عقب نشینی لوله
variable slide U طول عقب نشینی متغیر
recoil system U سیستم عقب نشینی توپ
obmutescence U خاموش نشینی سکوت عمدی
hermitic U وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
retreat U عقب نشینی کناره گیری
long recoil U طول عقب نشینی زیاد
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
back pressure U فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
recoil operated U مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
choke ring U رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
shoot the duck U حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
gunner's rule U روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
rocket [missile with thrust propulsion] U موشک [پرتابه] [پرتابه با پیشرانش عقب نشینی]
rear party U نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
urbanity U شهر نشینی شهر سازی
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com