Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aerofoil type offtake regulator
U
دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outlet
U
دهانه ابگیر
turnout
U
دهانه ابگیر
turnouts
U
دهانه ابگیر
intakes
U
دهانه ابگیر
intake
U
دهانه ابگیر
outlets
U
دهانه ابگیر
branch head
U
دهانه ابگیر نهر درجه یک
bay
U
مخزن پشت ابگیر دهانه بند
bays
U
مخزن پشت ابگیر دهانه بند
barrel offtake regulator
U
دهانه ابگیر با لوله دریچه دار
baying
U
مخزن پشت ابگیر دهانه بند
bayed
U
مخزن پشت ابگیر دهانه بند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
reverse current
U
جریان معکوس
reversal process
U
جریان معکوس
reverse flow regin
U
ناحیه جریان معکوس
reverse current circuit breaker
U
مدارشکن جریان معکوس
inverse electrode current
U
جریان الکتردی معکوس
inverse current
U
جریان ولتاژ معکوس
mesfet
U
دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
automate
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
muzzle energy
U
انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
bay
U
دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed
U
دهانه خلیج دهانه گشاد
baying
U
دهانه خلیج دهانه گشاد
bays
U
دهانه خلیج دهانه گشاد
synchroreceiver
U
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
U
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
automatics
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check
U
کنترل خودکار بررسی خودکار
submachinegun
U
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
autoloader
U
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
tompion
U
دهانه بند لوله توپ دهانه بند
pool
U
ابگیر
sluice
U
ابگیر
pools
U
ابگیر
penstock
U
ابگیر
intake
U
ابگیر
sluices
U
ابگیر
tankage
U
ابگیر
swamping
U
ابگیر
swamps
U
ابگیر
weathering
U
ابگیر
riser
U
ابگیر
basin
U
ابگیر
swamp
U
ابگیر
intakes
U
ابگیر
basins
U
ابگیر
sluiced
U
ابگیر
swamped
U
ابگیر
pooled
U
ابگیر
flash defilade
U
پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
fen
U
زمین ابگیر
direct outlet
U
ابگیر مستقیم
height of rise
U
ارتفاع ابگیر
tidal flats
U
زمینهای ابگیر
receiving basin
U
حوضچه ابگیر
pipe outlet
U
ابگیر لولهای
sluicy
U
ابگیر مانند
intake of a well
U
ابگیر یک چاه
intake area
U
منطقه ابگیر
spur offtake
U
ابگیر مستقیم
basined
U
دارای ابگیر
fens
U
زمین ابگیر
submerged intake
U
ابگیر مستغرق
barrel outlet
U
ابگیر لولهای
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
turnout area
U
ابخور یک ابگیر توزیع
river basin
U
ابگیر یا حوضه رودخانه
basin
U
حوزه رودخانه ابگیر
outlet
U
رانش ابگیر توزیع
outlets
U
رانش ابگیر توزیع
catchment areas
U
حوزه ابخیز ابگیر
catchment area
U
حوزه ابخیز ابگیر
take out gate
U
دریچه ابگیر ابیاری
basins
U
حوزه رودخانه ابگیر
aided tracking
U
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
causeway
U
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
causeways
U
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
reversal
U
معکوس
reversals
U
معکوس
reversed
U
معکوس
convert
U
معکوس
converted
U
معکوس
upside down
U
معکوس
conversed
U
معکوس
negatives
U
معکوس
reversion
U
معکوس
negative
U
معکوس
reverses
U
معکوس
reversing
U
معکوس
converses
U
معکوس
conversely
U
معکوس
vice versa
U
معکوس
converse
U
:معکوس
conversed
U
:معکوس
converses
U
:معکوس
converting
U
معکوس
conversing
U
:معکوس
conversing
U
معکوس
obverse
U
معکوس
converse
U
معکوس
reverse
U
معکوس
inverse
U
معکوس
reversible
U
معکوس
converts
U
معکوس
contrary
U
معکوس
reciprocal
U
معکوس
counter
U
معکوس
countered
U
معکوس
countering
U
معکوس
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
link encryption
U
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
back up
U
معکوس ریختن
back splice
U
پیوند معکوس
switcheroo
U
عمل معکوس
lateral inversion
U
معکوس جانبی
back conductance
U
برقرسانایی معکوس
backset
U
معکوس وارونه
reversion
U
معکوس کردن
dis-
U
معکوس کردن
reverse video
U
ویدئوی معکوس
retroaction
U
عمل معکوس
back resistance
U
مقاومت معکوس
back-up
U
معکوس ریختن
inverse relationship
U
ارتباط معکوس
obcordate
U
قلبی معکوس
opposites
U
روبرو معکوس
opposite
U
روبرو معکوس
inverse
U
واژگونه معکوس
conversely
U
بطور معکوس
countdown
U
شمارش معکوس
countdowns
U
شمارش معکوس
reverse gear
U
دنده معکوس
reverse gears
U
دنده معکوس
feedback
U
تزویج معکوس
negative relation
U
رابطه معکوس
reversal film
U
فیلم معکوس
reverse bias
U
پیشقدر معکوس
reverse thrust
U
تراست معکوس
draw back
U
کشیدن معکوس
reverse speed
U
سرعت معکوس
reverse slope
U
شیب معکوس
reverse polarity
U
پلاریته معکوس
back formation
U
اشتقاق معکوس
reverse pitch
U
گام معکوس
reverse osmosis
U
اسمز معکوس
reverse control
U
کنترل معکوس
negative caster
U
گردش معکوس
reverse bias
U
تغذیه معکوس
obversion
U
استنتاج معکوس
negative correlation
U
همبستگی معکوس
invert suger
U
قند معکوس
set back
U
معکوس پس زدن
reversed
U
معکوس کردن
indian in reverse
U
هندی معکوس
inverse voltage
U
ولتاژ معکوس
inverted opening
U
گشایش معکوس
inverse ratio or proportion
U
نسبت معکوس
invert matrix
U
ماتریس معکوس
reversing
U
معکوس کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com