English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tow U دنبال خود کشیدن
tows U دنبال خود کشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
player [American E] U زن دنبال کن
pursuit U دنبال
in the wake of U در دنبال
parsmip nose U دنبال چه
rear U دنبال
reared U دنبال
dangler U دنبال رو
pickup artist U زن دنبال کن
pick-up artist U زن دنبال کن
rearing U دنبال
rears U دنبال
philanderer U زن دنبال کن
pursuits U دنبال
pope's nose U دنبال چه
attachment U دنبال
philanderers U زن دنبال کن
What are you looking for ? U دنبال چی؟ می گردی ؟
trackers U دنبال کننده
chasing U دنبال کردن
continuator U دنبال کننده
tandom connection U اتصال دنبال هم
dogs U دنبال کردن
traced U دنبال کردن
roil U دنبال هم دویدن
chases U دنبال کردن
trace U دنبال کردن
graph follower U دنبال گر گراف
give chase U دنبال کردن
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
chase U دنبال کردن
chased U دنبال کردن
tracker U دنبال کننده
dog U دنبال کردن
chasers U دنبال کننده
chaser U دنبال کننده
pursuant U دنبال کننده
track U دنبال کردن
continue U دنبال کردن
continues U دنبال کردن
course U :دنبال کردن
coursed U :دنبال کردن
courses U :دنبال کردن
to give chase U دنبال کردن
tracked U دنبال کردن
tracks U دنبال کردن
pursuing U دنبال کردن
traces U دنبال کردن
reopens U دنبال کردن
reopening U دنبال کردن
reopened U دنبال کردن
pursue U دنبال کردن
dogging U دنبال کردن
pursued U دنبال کردن
reopen U دنبال کردن
pursues U دنبال کردن
run close U سخت دنبال کردن
dogging U مثل سگ دنبال کردن
attending U از دنبال امدن منتظرشدن
attend U از دنبال امدن منتظرشدن
tagger U تنکه دنبال کننده
attends U از دنبال امدن منتظرشدن
dog U مثل سگ دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone. U رد کسی را دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
dogs U مثل سگ دنبال کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
to run on chapters U فصل ها را دنبال هم انداختن
to follow ones nose U دنبال قسمت خودرفتن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
phliander U دنبال زنی افتادن
careerism U دنبال کردن شغل
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
drag U کشیدن بزور کشیدن
drags U کشیدن بزور کشیدن
dragged U کشیدن بزور کشیدن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
philander U زن بازی کردن دنبال زن افتادن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
sink one's teeth into <idiom> U با جدیت دنبال کاری رفتن
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
follow out U اخذ نتیجه دنبال کردن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
to pursue pleasure U دنبال خوش گذرانی رفتن
To go about ones business. U دنبال کار خود رفتن
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
practise or tice U دنبال کردن مشق دادن
rungs U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
to keep at some work U د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
The dinner will be followed by a concert. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
career woman U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career women U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
run-down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
entrain U اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
We are hunting for a vacant flat. U دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
To fetch and varry for someone . U دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
column U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
bargain hunter U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
columns U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
follow through U چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
functions U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
fetch U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
function U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
fetched U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetches U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
functioned U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal U دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
paths U لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path U لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor U وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
scalar U نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
interactive U محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
follows U پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follow U پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
followed U پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
prosecuted U دنبال کردن پیگرد کردن
follow U متابعت کردن دنبال کردن
chace U دنبال کردن شکار کردن
prosecutes U دنبال کردن پیگرد کردن
chasing U دنبال کردن شکار کردن
chased U دنبال کردن شکار کردن
chases U دنبال کردن شکار کردن
chase U دنبال کردن شکار کردن
prosecute U دنبال کردن پیگرد کردن
prosecuting U دنبال کردن پیگرد کردن
followed U متابعت کردن دنبال کردن
follows U متابعت کردن دنبال کردن
stretches U : کشیدن
plotted U کشیدن
draw U کشیدن
stretched U کشیدن
imbibes U در کشیدن
imbibing U در کشیدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com