English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
mausoleum U مقبره
kil U مقبره
burying ground U مقبره
monuments U مقبره
sepulture U مقبره
mausoleums U مقبره
monument U مقبره
tombs U مقبره
tomb U مقبره
ensepulchre U مقبره
cenotaphs U مقبره خالی
stupa U گنبد مقبره
tumulus U مقبره تپه
cenotaph U مقبره سربازگمنام
bier U مقبره مزار
sepulchre U مزار مقبره
sepulchres U مزار مقبره
cenotaphs U مقبره سربازگمنام
Holly Sepulchre U مقبره مقدس
sepulchers U مزار مقبره
cenotaph U مقبره خالی
sepulcher U مزار مقبره
biers U مقبره مزار
Daphnis of Miletus U [معمار مقبره های یونی آپولو]
conditorium U [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
antefix U [حاشیه تزئینی کتیبه ها در مقبره های کلاسیک]
conditivum U [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
bale U [نام نوعی مقبره در کاتس وود انگلستان]
antefixum U [حاشیه تزئینی کتیبه ها در مقبره های کلاسیک]
gopura U [دروازه بلند و مزین مقبره های هندی]
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
kil U مقبره این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی >حجره و سلول ونهر<است
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
get U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
provide U میسر ساختن تامین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
franked U باطل کردن مصون ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
franker U باطل کردن مصون ساختن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com