English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pray in aid U دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
misrepresentation U در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
invisible hand U فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
revenue U منافع
perquisite U منافع
perquisites U منافع
earnings U منافع
claim U مطالبه
claimed U مطالبه
claiming U مطالبه
claims U مطالبه
demands U مطالبه
demand U مطالبه
demanded U مطالبه
public interest U منافع عمومی
public interest U منافع عامه
windfall gains U منافع اتفاقی
pure interest U منافع خالص
harmony of interests U سازگاری منافع
conflict of interest U تضاد منافع
harmony of interests U هماهنگی منافع
mutual interests U منافع مشترک
net benefits U منافع خالص
conflict of interest U برخورد منافع
fictitious dividens U منافع موهوم
fictious dividened U منافع موهوم
public benefits U منافع عمومی
vested interest U منافع مقرره
vested interests U منافع مقرره
spillover benefits U منافع خارجی
economic interest U منافع اقتصادی
tangible benefits U منافع مرئی
private benefits U منافع خصوصی
class interests U منافع طبقاتی
unions U اشتراک منافع
capital gains U منافع سرمایهای
benefit spillovers U نشر منافع
union U اشتراک منافع
claimable U قابل مطالبه
exaction U مطالبه بزور
exactable U قابل مطالبه
claimed <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
charges U مطالبه بها
demanded <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
energy demand U مطالبه انرژی
demander U مطالبه کننده
undercharge U کم مطالبه کردن از
unclaimed U مطالبه نشده
to call in U مطالبه کردن
asked <adj.> <past-p.> U مطالبه شده
omittance is no quit tance U مطالبه نکردن
charge U مطالبه بها
demands U درخواست مطالبه
demandable U قابل مطالبه
demanded U درخواست مطالبه
demand note U مطالبه نامه
demands U مطالبه کردن
demanded U مطالبه کردن
claimed U مطالبه کردن
claim U مطالبه کردن
claims U مطالبه کردن
demand U مطالبه کردن
claimant U مطالبه کننده
claiming U مطالبه کردن
demand U درخواست مطالبه
separable accretions and benefits U نمائات و منافع منفصله
social security benefits U منافع تامین اجتماعی
beneficial ownership U مالکیت به نسبت منافع
rent U مال الاجاره منافع
windfall gains U منافع باد اورده
vesture U منافع و نمائات زمین
gains from trade U منافع حاصل از تجارت
solidarity U اشتراک منافع ومسئولیتها
undistributed earnings U منافع تقسیم نشده
emblements U منافع حاصله از زمین
undistributed earnings U منافع توزیع نشده
self regard U حفظ منافع شخصی
valuation of benefits U ارزش گذاری منافع
exact U بزور مطالبه کردن
demands U مطالبه تقاضا کردن
claim under a guarantee U مطالبه تحت ضمانتنامه
claim guarantee form U مطالبه پرداخت ضمانتنامه
exacted U بزور مطالبه کردن
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
exacts U بزور مطالبه کردن
demand U مطالبه تقاضا کردن
demanded U مطالبه تقاضا کردن
exigible U خواستنی مطالبه کردنی
unasked U مطالبه نشده ناپرسیده
tangible benefits U منافع مشهود فواید عینی
emblements U منافع حاصله اززمین مزروعی
the profits and accretions which are an U منافع و نمائات متصله مال
measurement of benefits and costs U اندازه گیری منافع و هزینه ها
explees U اجاره بها یا منافع زمین
it is p to our interests U برای منافع مازیان اوراست
original and derivative estate U اصل مال یا نمائات یا منافع ان
exacts U عین به زور مطالبه کردن
exacted U عین به زور مطالبه کردن
buyer's option to duble U مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
exact U عین به زور مطالبه کردن
time deposits U مطالبه نقدی موجل از بانک
protection and indemnity club U باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
seller's option to duble U از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
shifting use U مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty U مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
p&l club U club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
saving U خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
profits a prendre U درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
intervener U در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
quarrelling U دعوی
quarrels U دعوی
claiming U دعوی
quarrelled U دعوی
quarreled U دعوی
quarrel U دعوی
claims U دعوی
pretensions U دعوی
pretension U دعوی
lawsuit U دعوی
claim U دعوی
profession U دعوی
professions U دعوی
claimed U دعوی
strife U دعوی
quarreling U دعوی
cases U دعوی
suit at law U دعوی
case U دعوی
lawsuits U دعوی
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
case U دعوی مورد
case U دعوی مرافعه
party to a suit U طرف دعوی
jactitation U دعوی دروغ
the litigants U طرفین دعوی
issue U موضوع دعوی
acquittance U ترک دعوی
ancillary suit U دعوی طاری
hearings U استماع دعوی
quarrels U دعوی کردن
set off U دعوی متقابل
quarreled U دعوی کردن
personal action U دعوی منقول
counter claim U دعوی متقابل
quarreling U دعوی کردن
personal action U دعوی شخصی
quarrelled U دعوی کردن
cases U دعوی مورد
quarrelling U دعوی کردن
cases U دعوی مرافعه
acquittance U سندترک دعوی
possessory action U دعوی مالکیت
prime impression U دعوی بدوی
substituted service U اوراق دعوی
disclaimers U ترک دعوی
litigants U اصحاب دعوی
desistement U ترک دعوی
parties U اصحاب دعوی
claimants U اصحاب دعوی
pretension U دعوی خودفروشی
disclaimer U ترک دعوی
pretensions U دعوی خودفروشی
prime impression U دعوی ابتدایی
suit U خواستگاری دعوی
admissible case U دعوی مسموع
opponents U طرف دعوی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
opponent U طرف دعوی
post litem motam U پس از طرح دعوی
suits U خواستگاری دعوی
lis mota U شروع دعوی
subject of debate U موضوع دعوی
set up claim to U دعوی کردن
suited U خواستگاری دعوی
proceeding for damage U دعوی خسارت
hearing U استماع دعوی
quarrel U دعوی کردن
vexatious action U دعوی ایذائی
litigant U طرف دعوی
object of claim U خواسته دعوی
civil action U دعوی مدنی
hypothetical case U دعوی فرضی
remedy sought by plaintiff U خواسته دعوی
counterclaim U دعوی متقابل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com