English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
letter of invitation U دعوت نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to disinvite somebody from an event U دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
to withdraw the invitation to an event U دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
Other Matches
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
invitation U دعوت
bidding U دعوت
summonses U دعوت
summonsing U دعوت
summonsed U دعوت
invitations U دعوت
summon U دعوت
calling U دعوت
summons U دعوت
summoned U دعوت
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
invitation to treat U دعوت به معامله
challenges U دعوت بجنگ
boarding call U دعوت به بازدید
invitation to tender U دعوت به مزایده
unbidden U دعوت نشده
asks U دعوت کردن
asking U دعوت کردن
invitation to treat U دعوت به مذاکره
invitatory U متضمن دعوت
asked U دعوت کردن
challenge U دعوت بجنگ
ask U دعوت کردن
uninvited U دعوت نشده
letter of invitation U رقعه دعوت
invitation to tender U دعوت به مناقصه
to invite [to] U دعوت کردن [به]
conference call U دعوت به سخنرانی
convocate U دعوت کردن
invited U دعوت کردن
convocator U دعوت کننده
invite U دعوت کردن
to call in U دعوت کردن
invites U دعوت کردن
challenged U دعوت بجنگ
callers U دعوت کننده
caller U دعوت کننده
to proffer an invitation U رسما دعوت کردن
I am invited tonight of all nights . U دعوت شدم آن هم امشب
invitee U شخص دعوت شده
tender notice U اگهی دعوت به مناقصه
defiance U دعوت به جنگ بی اعتنایی
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). U باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
to throw down the glove U بجنگ تن بتن دعوت کردن
to fling down the gauntlet U بجنگ تن بتن دعوت کردن
rain check U نوید یا قول دعوت بعدی
gauntlets U دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gauntlet U دستکش اهنی دعوت بمبارزه
to barge in U بدون دعوت وارد شدن
invite to tender U دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
to crash in [to a party] U بدون دعوت وارد شدن
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
I'd like to ask her out. U من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
gantelope U باند برای دست دعوت به مبارزه
gantlope U باند برای دست دعوت به مارزه
to bechon to a person to come U اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] U رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
crash the gate <idiom> U بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
treat someone <idiom> U پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour . U دعوت شما را با منت قبول می کنم
have over <idiom> U شخصی را به خانه خود دعوت کردن
gatecrasher U کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
repondez s'il vous plait [RSVP] U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
please reply U لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
pax britannica U اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
gatecrashers U کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
raise a fuss <idiom> U قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
I fiddled afew invitation cards. U باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
master tournament U مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
to ask somebody out for dinner U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
call to order U به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
proposition U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned U پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
bid U امر کردن دعوت کردن
bids U امر کردن دعوت کردن
manifests U نامه
manifesting U نامه
carriers U نامه بر
manifest U نامه
manifested U نامه
post boy U نامه بر
epistles U نامه
breve U نامه
epistle U نامه
carrier U نامه بر
correspoundence U نامه ها
letter U نامه
letters U نامه
deed of endowment U وقف نامه
recognizance U التزام نامه
deed of conveyance U صلح نامه
decameron U داستان نامه
credential U استوار نامه
recognizance U تعهد نامه
corrigenda U غلط نامه
concordat U موافقت نامه
concessionary agreement U امتیاز نامه
registered letter U نامه سفارشی
sylva U درخن نامه
certificate of incorporation U شرکت نامه
tenency agreement U اجاره نامه
bylaws U ایین نامه
bylaw U ایین نامه
byelaw U ایین نامه
by low U ایین نامه
mailer U نامه رسان
the original letter U عین نامه
collins U نامه پر سود
swearing formula U سوگند نامه
concession deed U امتیاز نامه
road book U راه نامه
circular letter U نامه اداری
statement of a claim U افهار نامه
stemma U نسب نامه
surety bond U تضمین نامه
swamped with letters U غرق نامه
swearing formula U قسم نامه
threnddy U سوگ نامه
letters patent U نامه سرگشاده
letter book U رونوشت نامه
letter writer U نامه نگاری
letter of recommendation U توصیه نامه
light list U چراغ نامه
letter of recommendation U سفارش نامه
letter of introduction U معرفی نامه
letter of indemnity U غرامت نامه
letter of indemnity U ضمانت نامه
letter of a U اطلاع نامه
letter writer U نامه نویس
letter writing U نامه نگاری
passionary U مصیبت نامه
marriage bed U عقد نامه
marriage contract U عقد نامه
letters patent U نامه سرگشوده
warrant of attorney U وکالت نامه
memorandum of understanding U تفاهم نامه
packet boat U کشتی نامه بر
letters of procurator U وکالت نامه
letters of administration U قیم نامه
passionary U شهادت نامه
letter of a U اگاهی نامه
letter no U نامه شماره 5
escape chit U امان نامه
epistoler U نامه نویس
pigeongram U نامه کبوتر
demand note U مطالبه نامه
deed of transfer U انتقال نامه
deed of sale U بیع نامه
deed of gift U هبه نامه
pursuivant U نامه رسان
formulary U دستور نامه
gender tree U شجره نامه
genealogical tree U شجره نامه
letter missive U امر نامه
letter de chancellerie U نامه رسمی
leter of condolenee U تعزیت نامه
leetter writing U نامه نگاری
lease contract U اجاره نامه
l/c U اعتبار نامه
guaranty U ضمانت نامه
genealogical tree U نسب نامه
questionary U پرسش نامه
threnod U سوگ نامه
certificate of authority U وکالت نامه
full power of attorney U وکالت نامه
letter of attorney U وکالت نامه
power of attorney U وکالت نامه
power of authority U وکالت نامه
power of procuration U وکالت نامه
warrant of attorney U وکالت نامه
letter of reference U معرفی نامه
letter of reference U توصیه نامه
warrant of attorney U اجازه نامه
power of procuration U اجازه نامه
certificate of authority U اختیار نامه
full power of attorney U اختیار نامه
letter of attorney U اختیار نامه
power of attorney U اختیار نامه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com