English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lie detector U دستگاه کشف دروغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perjurer U کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
rouser U دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibbing U دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib U دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs U دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed U دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury U قسم دروغ گواهی دروغ
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
falsehoods U دروغ
false accusation U دروغ
lie U دروغ
equivocation U دروغ
lies U دروغ
fibbing U دروغ
fib U دروغ
fibs U دروغ
fibbed U دروغ
falsity U دروغ
lied U دروغ
fibster U دروغ گو
falsehood U دروغ
fables U دروغ
false U دروغ
perjurious U دروغ
untrue U دروغ
fable U دروغ
calumny U دروغ
calumnies U دروغ
belie U دروغ گفتن
disinformation U دروغ پراکنی
jactation U دعوی دروغ
taradiddle U دروغ کوچک
belies U دروغ گفتن
white lies U دروغ سفید
falsehood U سخن دروغ
white lies U دروغ مصلحتآمیز
white lie U دروغ سفید
fairy tale U دروغ شگفتانگیز
it proved false U دروغ بود
belied U دروغ گفتن
fairy tales U دروغ شاخدار
fairy tales U دروغ شگفتانگیز
it proved false U دروغ درامد
A transparent (blatant)lie. U دروغ شاخدار
lie detector U دروغ سنج
lay to U دروغ گفتن
fairy tale U دروغ شاخدار
thumper U دروغ شاخدار
they suspect him of lying U دروغ باومیبرند
falsely U بطور دروغ
to forge a lie U دروغ بافتن
belying U دروغ گفتن
to tell a lie U دروغ گفتن
A pack of lies . U یک مشت دروغ
to lie in one's throat U دروغ شاخدارگفتن
to give the lie to U دروغ در اوردن
in reproof of lying U درنکوهش دروغ
jack o' lantern U دروغ نور
jactitation U دعوی دروغ
tarradiddle U دروغ کوچک
fiction U وهم دروغ
equivocated U دروغ گفتن
equivocate U دروغ گفتن
gab U دروغ گفتن
whiff U دروغ گفتن
weasel U دروغ گفتن
weasels U دروغ گفتن
bung U ساقی دروغ
bunged U ساقی دروغ
bunging U ساقی دروغ
bungs U ساقی دروغ
pseudology U دروغ گویی
pseudologia fantastica U دروغ پردازی
fictions U وهم دروغ
leasing U دروغ گویی
pathometer U دروغ سنج
equivocates U دروغ گفتن
equivocating U دروغ گفتن
lied U :دروغ گفتن
falsehoods U سخن دروغ
lies U :دروغ گفتن
swearword U قسم دروغ
fictitiousness U بخودبستگی دروغ
to spin yarns U دروغ ساختن
lie دروغ گفتن
prevaricating U دروغ گفتن
to invent stories U دروغ ساختن
prevaricates U دروغ گفتن
falseness U دروغ بودن
prevaricate U دروغ گفتن
prevaricated U دروغ گفتن
ruise U اخبار دروغ
false oath U قسم دروغ
false oath U سوگند دروغ
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
bouncers U دروغ بزرگ وفاحش
perjures U قسم دروغ خوردن
bouncer U دروغ بزرگ وفاحش
travellers tell fine tales U جهاندیده بسیارگوید دروغ
perjures U سوگند دروغ خوردن
perjures U گواهی دروغ دادن
forswears U سوگند دروغ خوردن
manswear U سوگند دروغ خوردن
perjure U سوگند دروغ خوردن
perjure U گواهی دروغ دادن
to swore falsely U سوگند دروغ خوردن
to lie like a gasmeter U دروغ بزرگ گفتن
perjure U قسم دروغ خوردن
forswear U سوگند دروغ خوردن
forswearing U سوگند دروغ خوردن
perjure U شهادت دروغ دادن
perjures U شهادت دروغ دادن
perjuring U سوگند دروغ خوردن
falsism U سخن دروغ و بی مزه
he lied to me U بمن دروغ گفت
false witness U گواهی یاشهادت دروغ
A white lie . U دروغ مصلحت آمیز
white lie <idiom> U دروغ مصلحت آمیز
whiff U دروغ در چیزی گفتن
he scorns to lie U از دروغ گفتن عاردارد
fabulously U بشکل افسانه یا دروغ
white lie دروغ مصلحت آمیز
plumper U دروغ صرف سقوط
perjuring U گواهی دروغ دادن
perjuring U قسم دروغ خوردن
to persuade oneself U به خود دروغ گفتن
perjuring U شهادت دروغ دادن
to forswear oneself U سوگند دروغ خوردن
it sounds false U دروغ بنظر میرسد
he tipped me the traveller U دروغ بمن گفت
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
plumper U فربه کننده دروغ محض
one or other of you lies U یکی از شما دو تن دروغ می گوید
belie U دروغ دراوردن خیانت کردن
belied U دروغ دراوردن خیانت کردن
belies U دروغ دراوردن خیانت کردن
perjured U نقص عهد کرده دروغ
perjury U سوگند شکنی گواهی دروغ
forsworn U سوگند دروغ یاد کرده
disbelieves U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
mythomania U جنون دروغ یا اغراق گویی
pseudologer U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
disbelieve U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
pseudologist U کسیکه مرتبا دروغ میگوید
it seems to me he is lying U بنظرم میرسد دروغ میگوید
he lied to my face U توی چشم من دروغ گفت
to scruple lying U از دروغ گفتن بیم داشتن
She is a habitual liar. U روی عادت دروغ می گوید
jactitation of marriage U دعوی دروغ نسبت به زناشویی
trump up U دروغ بافتن تهمت زدن
belying U دروغ دراوردن خیانت کردن
polygraph U ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. U دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
polygraphs U ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
i would sooner die than lie U مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
pseud U پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo U پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
pseuds U پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
thumper U ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
now this man was lying U باید دانست که این مرد دروغ میگفت
only death does not tell lies U تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
perjurer U کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
perjured U سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
knight of the post U کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
suborn U به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
fraud U پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com